سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیینه تاریخ

آیینه تاریخ

سید محمد احسانی
آیینه تاریخ

دوره های عصر حجر عراق

 

 

بطور کلی دوره های عصر حجر عراق باستان که از طریق آثار باستانی آن کشور تاریخ گذاری شده ، به چهار دوره تقسیم می شوند:

  

1.              دوره حسونه 5800- 5500 ق. م : این دوره را بدین خاطر ، دوره حسونه نام گذاری کرده اند که آثار باستانی حدود 5000 سال قبل در تپه ای بنام " تل حسونه" کشف شده است. این تپه در بیست و دو مایلی جنوب موصل قرار دارد که در سالهای 1943- 1944 میلادی بوسیله اداره کل باستان شناسی عراق ، مورد کاوش و تحقیق قرار گرفت[1].

2.              دوره سامره 5500 – 5000 ق. م : دوره سامره به تمدنی گفته می شود که در اثر کاوشهای باستان شناسی در شهر سامرا کشف شده است. ظروف سفالی کشف شده از این تمدن ، همه به یک رنگ اما به اشکال حیوانات از قبیل ماهی ، پرنده و انسان ساخته شده اند[2].

3.              دوره حلف 5300- 4500 ق.م : این دوره بنام تپه ای بزرگ نزدیک روستای " رأس العین" واقع در مرز ترکیه - سوریه نامیده شده که " تل حلف" دارد. این تمدن با ظروف سفالین خود با رنگهای مختلف و همچنین خانه های دایره ای شکل و آثار دیگرش ممتاز می شود[3].



[1] . همان ، ص58 ، طه باقر و ... ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص88

[2] . همان ، ص61، طه باقر و ... ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص89

 

 

 

 



برچسب‌ها: عراق

تاریخ : یکشنبه 88/11/18 | 8:19 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

وضعیت شیعیان روسیه


وضعیت شیعیان روسیه در گفتگو با رییس سازمان شیعیان مسکو

خبرگزاری ابنا ـ سرویس صفحات سبز: «آقای فامیل جعفروف» در سال 1968 در جنوب جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. در سن ده سالگی پدرش را از دست داد و خلأ وجود او گرایشش را نسبت به دین بیشتر کرد. از این‏رو از همان سن به مطالعه قرآن پرداخت. به دلیل حاکمیت کمونیست‏ها، او مجبور بود این کار را به طور پنهانی انجام دهد؛ اما وجود انسان‌های متدین در اطراف او کارش را تسهیل می‏کرد. جعفروف بعد از پایان خدمت وظیفه ،به دانشگاه فنی باکو رفت و از آن فارغالتحصیل شد. وی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تابعیت روسیه را کسب کرد و به مسکو نقل مکان نمود. اما عطش و احساس نیاز به دین، وی را رها نکرد و بر آن داشت که اسلام را در سطح عالی مطالعه کند. لذا به عنوان یک مسلمان شیعه، در سال 1995 به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد و به مدت 8 سال در مدرسه عالی امام خمینی(ره) وابسته به حوزه علمیه قم تحصیل نمود. وی در سال 2004 به روسیه بازگشت و هم‏اکنون علاوه بر تأسیس یک مرکز دینی، یک نشریه و یک سایت فعال، به عنوان "رییس سازمان مذهبی مسلمانان شیعه مسکو" هم فعالیت می‏کند. آنچه می‏خوانید مصاحبه هفته‌نامه "زافترا" چاپ روسیه با این فعال مذهبی روسی است:


نویسنده: اداره کل آسیا ـ اقیانوسیه مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام

ــ اکثریت خوانندگان ما تفاوت اصولی بین جریان‌های مختلف اسلامی و بین شیعیان و سنی‌ها را نمی‌فهمند. حتی برای عده زیادی، مذهب تشیع، یک پدیده رادیکال، با توده‌های برآشفته مردم در خیابان، تیراندازی با کلاشنیکوف، زنان چادرپوش و تعصب مذهبی را تداعی می‌کند.

فامیل جعفروف: بسم الله الرحمن الرحیم. در جهان اسلام جریان‏های گوناگونی وجود دارند. شیعیان حدود 15 درصد مسلمانان جهان را تشکیل می‏دهند ولی سنی‌ها و شیعیان به نحو یکسانی مسلمان محسوب می‌شوند. این تقسیم در صدر اسلام (در قرن 7 بعد از میلاد) به وجود آمده و با تفاوت‌های جدی در زمینه ایمان و انتقال سنت مذهبی پیامبر ارتباط دارد. بنا براین، مذهب تشیع فقط یک فرقه نیست؛ بلکه یک شاخه تمام‏عیار و شناخته‏شده‏ی اسلام است که پایه‌های آن توسط حضرت محمد (ص) پی‏ریزی شد. خودمذهب تشیع هم دربرگیرنده‏ی یک سری جریان‏ها است.

ــ جمعیت مذهبی شما به چه شکل است؟ آیا یک نوع فرقه مذهبی اسلام‏گرا و سازمان مخفی برای تربیت افراد متعصب و شبه‌نظامی است؟!

فامیل جعفروف: در روسیه حدود 20 میلیون مسلمان زندگی می‌کنند. آنها هم مانند هر جای دیگر جهان به دو گروه بزرگ اهل‏تسنن و اهل تشیع تقسیم‌ می‌شوند. تعداد شیعیان در روسیه حدود 3 میلیون نفر است. به لحاظ تاریخی، گروه‌های بزرگ جمعیت داغستان و سواحل رود ولگا و نیز اکثر نمایندگان اقوام آذربایجان که در دوران اتحاد جماهیر شوروی و بعد از فروپاشی در روسیه ساکن شدند، شیعه هستند. سه میلیون نفر تعداد کمی نیست و نباید این مردم را بی‌توجه گذاشت. معلوم است که کسی باید به امور آنها رسیدگی کند. متأسفانه محافل رسمی و سازمان‏های اجتماعی در عمل با آنها همکاری نمی‌کنند. مثلا ما "اداره مرکزی روحانیت مسلمان روسیه" و "شورای مفتیان" داریم که اصولاً باید منعکس‏کننده منافع همه مسلمانان کشور باشند؛ ولی آنها برای مسلمانان اهل‏تسنن فعالیت می‌کنند و به همکاری با شیعیان، برادران ایمانی خود، تمایل چندانی از خود نشان نمی‏دهند.

این بود که ما سازمان مستقل دینی مسلمانان اهل‏تشیع را تشکیل دادیم. نمی توان گفت که رویارویی بین شیعه و سنت که از دیرباز در خاورمیانه مشاهده می‌شود، در روسیه نیز ادامه یافته باشد. مفتی‌های سنی روسیه از روی کینه و لجاجت نیست که به مسایل شیعیان رسیدگی نمی‌کنند؛ بلکه به عدلت عدم آگاهی آنان با مذهب شیعه است. ما "سازمان مذهبی مسلمانان اهل تشیع" را برای تأمین منافع شیعیان تشکیل داده‏ایم.

منبع :‏خبر گذاری ابنا




تاریخ : سه شنبه 88/4/23 | 3:20 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

مراکز شیعه نشین در کشورهای خلیج

 
نحوه ی توزیع و پراکندگی جمعیت های شیعی کشورهای حوزه ی خلیج فارس، از جنبه های مختلف اهمیت دارد. در برخی از این کشورها همانند امارات متحده ی عربی، عربستان، عراق و عمان، حضور آن ها را به صورت متمرکز در برخی شهرها شاهدیم که این تمرکز، از جنبه های مختلف می تواند برای این کشورها خطرآفرین باشد. از یک سو زندگی در کنار یکدیگر، به حس مشترک محرومیت دامن زده و زندگی جمعی، جسارت و شهامت مبارزه را تقویت نموده، احتمال شورش و اغتشاش آنان را افزایش می دهد. از سوی دیگر، مسائلی از قبیل جدایی طلبی و گرایش های گریز از مرکز، به ویژه در شهرهای مرزی مطرح می شود. نیز در برخی از این کشورها، تجمع آنان در مناطق استراتژیک و به ویژه مراکز نفتی، سبب شده نفوذ قابل توجهی در اقتصاد کشورها داشته باشند و این مسأله، از جنبه های مختلف برای دولت ها بحران زاست.
حضور آن ها در کارخانه ها، پالایشگاه ها، مراکز تجاری و...، درصد بالای احتمال اعصاب و امکان فلج نمودن اقتصاد کشور را به همراه دارد و یا حتی دور و نزدیکی به پایتخت، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نزدیک بودن محل تمرکز آنان به مراکز سیاسی، از یکسو میزان آگاهی سیاسی آنان را از حقوق شهروندی خویش بالا برده و از سوی دیگر، بازتاب شورش و اعتراض آنان را گسترش داده، احتمال انتشار آن را به مراکز دیگر افزایش می دهد. در مجموع، محل تجمع شیعیان منطقه خلیج فارس، ممکن است از چند جهت قابل توجه و استراتژیک باشد:
1.به لحاظ دور و نزدیکی به پایتخت
2.به لحاظ دور و نزدیکی به مرزها
3.قرار گرفتن در مراکز نفتی و استراتژیک
4.واقع شدن در مراکز زیارتی و مهاجرپذیر
5.قرار گرفتن در مراکز تجارتی
برای مثال در کشور عمان، تعداد زیادی از شیعیان در نزدیکی شهر مسقط، پایتخت سیاسی این کشور زندگی می کنند و بنابراین، این حضور می تواند برای دولت سنی عمان بسیار خطرآفرین باشد. هم چنین در پایتخت عراق نیز شاهد چنین تمرکزی در محله های کرخ و براثا هستیم و آن گونه که در کتاب های تاریخی آمده، حضور این شیعیان به گذشته های دور باز می گردد.
کرخ در سمت غربی دجله واقع و از محله های دیگر آبادتر و محل سکنای بازرگانان ثروتمند بوده است. این محله از آغاز بنای بغداد، شیعه نشین بوده و جزء محله های کوچک تری که ویژه شیعیان بودهاست. با اشاراتی که ابن جوزی به شورش های محله ای دارد، می توان گفت که علاوه بر کرخ در غرب بغداد، محله های مسکونی دیگری در همان منطقه در نهر الطابق و در شهر بغداد، محل های سوق السلاح باب الطاق، سوق یحی، قلایین، ثلاثاء، اساکنه و اهل درب سلیمان مرکز شیعیان بوده است.(1)

حضور در مراکز سیاسی و پایتخت ها افزون بر اهمیت سیاسی، به لحاظ اقتصادی نیز می تواند حائز اهمیت باشد. برای مثال، یکی از بزرگ ترین بازارهای بغداد، بازار بزرگ کرخ بوده که به دلیل قرار گرفتن در محله ی شیعیان، همواره در انحصار این گروه بوده است و بیش تر کسبه ی آن را شیعیان تشکیل می دهند. به واقع،

می توان گفت تجارت بغداد، در دست همین بازاریان شیعه مذهب بوده است.(2)
از سوی دیگر، مراکز سیاسی کشورها موقعیت مرکزی دارند، هم به لحاظ تمرکز مهم ترین تشکیلات دولتی و سازمان های اداری و شرکت های تجاری داخلی و بین المللی، و هم به لحاظ وجود رسانه های گروهی و فضای باز سیاسی و تبادل اطلاعات و ارتباطات گسترده در سطح داخلی و بین المللی. بنابراین، تمرکز شیعیان در پایتخت ها یا حتی در حواشی آن ها، همواره به عنوان عاملی تنش زا از سوی دولت های سنیِ منطقه تلقی شده است. این طرز تلقی، باعث شده تا دولت مردانِ برخی از این کشورها هم چون عربستان سعودی، همواره بکوشند از تمرکز شیعیان در پایتخت ها و حواشی آن جلوگیری کنند. البته حاکمان سعودی، درگیر مشکل ژئوپولیتیکی در پایتخت ها و حواشی آن جلوگیری کنند. البته حاکمان سعودی، درگیر مشکل ژئوپولیتکی بزرگ تری شده اند؛ چرا که شیعیان، در محل هایی زندگی می کنند که یکی از استراتژیک ترین مناطق عربستان است. مناطقی که اینک عمیق ترین میادین نفتی خلیج فارس را در بردارد؛ یعنی مناطق الاحساء و قطیف واقع در استان شرقیه عربستان.
عمده ی ذخایر نفتی عربستان سعودی، دقیقاً در این منطقه واقع است و هفتاد درصد کارکنان شاغل در این میدان های نفتی، اعراب شیعی هستند. وجود جمعیت های شیعی، مشکل دائمی حاکمیت ریاض است.(3)

چرا که آنان ناخواسته بر شاهرگ حیات اقتصادی عربستان سایه انداخته اند.
گرچه حاکمان سعودی با فشارهای روزافزون و محرومیت ها در طول تاریخ، همواره این اقلیت مذهبی را تضعیف نموده اند، ولی وجود آنان، واقعیت این سرزمین هاست و خواه ناخواه باید پذیرفته شود. این حقیقتی است که سیاست مداران سعودی نیز بدان آگاهی یافته و به این نتیجه رسیده اند که برای برقراری امنیت منطقه، به ناچار باید از جمعیت های محلی و به ویژه شیعیان بهره برد. افزون بر عربستان، در کشورهای عمان، عراق، بحرین، امارات، کویت و قطر نیز شیعیان در مناطقی زندگی می کنند که از مهم ترین مراکز نفت خیز منطقه به شمار می آید.

برای مثال، در عراق شیعیان در جاهایی قرار دارند که اهمیت آن ها فوق العاده استراتژیک است. در جنوب، علاوه بر سیطره بر حوزه های مهم نفتی عراق، بر گلوگاه ارتباط دریایی عراق تسلط دارند. ... در تمام حاشیه ی دجله، شیعیان ساکن هستند و سنی ها دورتر سکونت دارند. در کرکوک هم که بالاترین نقطه ی نفتی عراق است و کردها به آن چشم دوخته اند، شیعیان نیز حضور فعال دارند.(4)

به لحاظ فرهنگی نیز منطقه جنوب حائز اهمیت است. این منطقه که محل تلاقی دو رود دجله و فرات در آن واقع است،

محل افسانه ای سومر- اولین تمدن بین النهرین- است. دو رودخانه ی مذکور، پس از منطقه ی باتلاقی، به مصبّ گسترده ای جریان می یابند که وسیع ترین مناطق نخلستانی عراق است. منطقه سرسبز و پرآب بین النهرین جنوبی، به اندازه ی شهرهای مقدس نجف و کربلا، درخودآگاهی فرهنگی شیعی نقش دارد.(5)

در برخی از این کشورها نیز تجمع شیعیان را در مراکز تجاری شاهدیم. برای مثال، در امارات متحده عربی، بیش تر شیعیان در امیرنشین دوبی زندگی می کنند و جالب این جاست که این شیخ نشین، پس از ابوظبی مهم ترین شیخ نشین امارات است و از بعد تجاری، یکی از پر رونق ترین شهرهای منطقه به شمار می آید و به لحاظ جمعیتی نیز از پرجمعیت ترین امیرنشین های امارات است.

بارزترین ویژگی این شیخ نشین، موقعیت آن به عنوان یک مرکز تجارتی پیشرو در میان بقیه شیخ نشین های متحده عربی است.(6)

گرچه دبی به لحاظ منابع معدنی، پس از ابوظبی مهم ترین منابع نفتی کشور امارات را در بردارد، ولی رونق واقعی این شیخ نشین، مرهون تجارت و بازرگانی است.

دبی با جمعیتی بالغ بر 750 هزار نفر، به عمده فروشی و خرده فروشی کالاها، بیش از نفت متکی است. حضور گردشگران خارجی و تجار و سرمایه گذاران ملل مختلف که از مالیات کم بهره جسته و به تجارت کالا در دبی می پردازند، به اقتصاد این امیرنشین در سالهای گذشته رونق زیادی بخشیده بود.(7)

این شهر دارای یک منطقه آزاد تجاری به نام «جبل علی» است. در جبل علی، سرمایه گذاران سالهاست که به داد و ستد کالا می پردازند. این بندر آزاد، دروازه ی ورود کالاهای ساخته شده ی شرق آسیا و مرکز صادرات مجدد این گونه کالاها به کشورهای حوزه ی خلیج فارس است.(8)
بندر جبل علی، یکی از بزرگ ترین بندرهای منطقه است و مکان جذابی برای فعالیت های صنعتی و تجاری به شمار می آید.

با این اوصاف، این مهم ترین امیرنشین امارات متحده عربی که مرکز تجمع بازرگانان و تاجران سراسر منطقه آسیای شرقی و خاورمیانه است، محل تمرکز شیعیان این کشور می باشد و بنابراین، شیعیان نیز از موقعیت خاص تجاری و مرکزی این شهر استفاده و بهره ی لازم را می برند.تعداد دیگری از این شهرها، از جنبه های مذهبی مورد توجه هستند. شهرهای مکه و مدینه در عربستان و کربلا، نجف، کاظمین و سامرا در عراق، از این دسته می باشند. برای مثال کربلا، به دلیل وجود مرقد مطهر امام حسین علیه السلام برای تمامی مسلمانان به ویژه شیعیان جهان اهمیت دارد. از این رو، هر ساله شاهد هزاران زائر هستیم که برای زیارت مرقد مطهر ایشان مشتاقانه به این مکان مسافرت می کنند. نجف نیز میزبان قبر مطهر امام علی علیه السلام است. به علاوه، این شهر از دیرزمان، مرکز تجمع هزاران طلبه شیعه بوده و همواره مدارس علمیه در آن دایر بوده است.

مرکز علمی شیعه در این شهر، برای قرن ها، صدها عالم شیعی را پرورش داده که محقق حلی و بعداً علامه حلی، از بزرگ ترین این عالمان به شمار می رفتند.(9)

خلاصه ی کلام آن که، شیعیان زیادی از کشورهای کشمیر، لبنان، افغانستان، هندوستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، به ویژه بحرین و عربستان برای تحصیل علوم دینی به این حوزه آمده و مدارج علمی را در آن می گذراند. البته مدارس علمیه در کاظمین و سامرا و برخی شهرهای دیگر عراق نیز برقرار است، ولی در این میان، نجف اشرف موقعیت ویژه ای دارد و توجه تمام شیعیان جهان به این خطه دوخته شده است.

هم چنین باید دانست که کربلا و سایر عتبات شیعی در بغداد و به ویژه نجف، تأثیر فراوانی در کوچ دادن شیعیان نقاط دیگر به این دیار داشته و این خود در رواج تشیع تأثیر فراوانی داشته است.(10)

بارگاه شش امام بزرگ شیعیان در شهرهای مختلف عراق قرار دارد و همین رفت و آمد زائران و طلبه ها، شیعیان این کشور را با سراسر جهان تشیع مرتبط می سازد.
در عربستان نیز عده ی زیادی از شیعیان این کشور در حواشی دو شهر مهم و زیارتی، یعنی مکه و مدینه سکنی گزیده اند و بنابراین، از موقعیت مرکزی این شهرها بهره مند می شوند.
ملاحظه فرمودید که تمامی شهرهای شیعی نشین خلیج فارس، از موقعیت استراتژیک و مرکزی برخوردارند و از این رو، حائز اهمیت می باشند. نکته دیگر قابل تأمل آن است که تقریباً در همه ی این کشورها، شیعیان در یک خط ساحلی، مرزهای آبیِ خلیج فارس را در انحصار خویش دارند. این خط ساحلی، مهم ترین منابع نفتی را در خود دارد.

حضور در این سواحل، از جنبه های دیگر، مشکلات ژئوپولیتیکی فراوانی را به بار می آورد. برای مثال، مسائلی چون جدایی طلبیِ این گروه ها و فعالیت های گریز از مرکز را موجب می شود، به ویژه آن که مهم ترین همسایه شمالی خلیج فارس یعنی ایران اسلامی، هم کیش این اقلیت است.

نتیجه گیری


بر اساس آن چه در این فصل بدان پرداختیم، شیعیان حاشیه ی خلیج فارس در یک خط ساحلی که تقریباً تمامی سواحل خلیج فارس را در بردارد، ساکن بوده و با توجه به نفت خیز بودن این سرزمین ها، به طور کلی می توان گفت به لحاظ جغرافیایی، مهم ترین بخش های خلیج فارس در انحصار شیعیان است. این بخش ها که هم شامل سواحل شمالی (سواحل ایران) و هم سواحل جنوبی است، در بخش جنوب، سواحل عراق، کویت، استان های شرقی عربستان سعودی، سواحل بحرین و قسمت هایی از سواحل قطر و بندر دوبی را در امارات متحده در بر می گیرد و حتی تا سواحل باطنه دریای عمان نیز امتداد می یابد. به بیان دیگر،
خلیج فارس از نظر جغرافیای مذهبی، تحت سلطه ی شیعیان است.(11)
از بعد جمعیتی نیز کشورهای ایران، عراق و بحرین، اکثریت قابل توجهی از شیعیان را در خود جای داده اند که از میان این سه کشور، ایران و عراق از پرجمعیت ترین کشورهای منطقه هستند. افزون بر آن، کشور کویت نیز با جمعیت چهل درصدی شیعیان خود مورد توجه است.
حتی بر اساس آمارهای رسمی ارائه شده- گرچه در صحت و سقم آنان شک و تردید وجود دارد. این منطقه از نظر جمعیتی نیز تحت سلطه ی شیعیان است و تقریباً حدود هفتاد درصد جمعیت منطقه شیعی مذهب هستند.

اما از بعد اقتصادی، گرچه شیعیان همواره در تلاش بوده اند تا جایگاه ویژه ای را در این حوزه به خود اختصاص دهند و در برخی کشورها تا حدودی نیز موفق عمل کرده اند، ولی از آن جا که به لحاظ سیاسی همواره تحت سیطره اقلیت سنی مذهبی بوده و می باشند، در بیش تر موارد ناکام مانده اند. محرومیت های اقتصادی که تماماً تحمیلی بوده و بر مبنای سیاست های اقتصادی حاکمان سنی اعمال شده، در کشورهایی چون عربستان و عراق بیش از دیگر کشورها به چشم می خورد.

اما محرومیت های این گروه مذهبی از بُعد سیاسی اسف بارتر است. آنان نه تنها از دسترسی به شغل های کلیدی و حساس بازداشته شده اند، بلکه حتی در برخی کشورها چون عربستان سعودی، از حداقل آزادی ها و حقوق سیاسی نیز محروم گشته اند، به گونه ای که اطلاق شهروند درجه دوم به آن ها، بر اساس وضعیتی که در آن به سر می برند، توصیف به جایی است.

تأسف برانگیز است در دنیایی که در آن حتی حیوانات از حقوق و آزادی هایی برخوردارند و کوچک ترین تعدی به آن ها، اعتراض عده ای را برمی انگیزد، در حق شیعیان تا به این حد اجحاف صورت می گیرد و در حالی که آن ها حتی از حداقل حقوق انسانی نیز محروم گشته اند، هیچ کس حتی منادیان حقوق بشر هم، سری به علامت تأسف تکان نمی دهند.

پی نوشتها:


1- حسن موسوی، زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، ص 35.
2- همان، ص 40.
3- فرانسوا توال، پیشین، ص98.
4- علی اصغر محمدی، پیشین، ص 209.
5- گراهام ای. فولر و رند رحیم فرانکه، پیشین، ص161.
6- مهدی مظهری، پیشین، ص113.
7- «اقتصاد دبی از کاهش شمار گردشگران روس آسیب دیده است»، نشریه بررسی های بازرگانی، ش 142، ص1.
8- همان، ص1.
9- رسول جعفریان، پیشین، ص55.
10- همان، ص54.
11- فرانسوا توال، پیشین، ص102.


منبع: کتاب جغرافیای سیاسی شیعیان منطقه خلیج فارس



تاریخ : دوشنبه 88/4/22 | 2:36 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

شیعیان خوجه و تغییر مذهب از اسماعیلی به اثنی عشری

شیعیان خوجه یکی از منظم ترین گروه های شیعه هستند زمانی اسماعیلی بودند و در اواخر قرن نوزدهم به مذهب تشیع امامی گرویدند. این گروه از همان زمان به صورت گروهی زندگی کرده و زمانی که به افریقا و به خصوص تانزانیا رفتند تلاش کردند تا وحدت گروهی خود را در همه عرصه ها حفظ کرده و علاوه بر حفظ هویت به لحاظ اقتصاادی نیز پیشرفت کرده ومراقب یکدیگر باشند.
امروزه شیعیان خوجه دارای تشکیلات بسیار وسیعی در افریقا، امریکا، کانادار و انگلیس هستند و در هر نقطه ای باشند به عنوان عضوی از تشکیلات خود را متعهد به تعهدات جمعی می دانند.
این گروه روزگاری بسته تر از امروز عمل می کردند و به همین دلیل نتوانستند سیاهان افریقا را به اسلام شیعی جلب کنند. اما اخیرا اندکی بازتر عمل کرده و تلاش آنان در این جهت بیشتر شده است. با این حال همچنان وفادار به اتحادیه های خویش هستند.
نویسنده این سطور یک بار رهبر پیشین آنان مرحوم لااصغر را در منزل استاد سید جعفر مرتضی دیدم. در حالی که یکی از آثار بنده را خوانده بود و چند انتقاد داشت. مرحوم ملااصغر سالها ریاست شیعیان خوجه را داشت و خود فردی ادیب و برجسته بود.
تاکنون جز به صورت پراکنده در فارسی اثری در باره شیعیان خوجه نشوته نشده بود. اما اکنون با کتابی گزارش گونه روبرو هستیم که اطلاعات فراوانی را در باره آنان در اختیار می گذارد و از نهادها و تشکل ها آنان به تفصیل در نقاط مختلف سخن می گوید.
به نظر می رسد غالب مطالب اثر حاضر به صورت گردآوری از منابع خبری و ژورنالیستی است، زیرا هیچ گونه ارجاعی در ان دیده نمی شود. با این حال باید توجه داشت که به دلیل نبودن کتابی در این زمینه باید عجالتا از آن استفاده کرد.
 



تاریخ : دوشنبه 87/12/12 | 6:4 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

تصویری از جهان اسلام در قرن چهارم هجری

تصویری از جها ن اسلام در قرن چهارم

ابتدا لازم است تصویری کلی از جهان اسلام در قرن چهارم داشته باشیم تا بحث در تاریخ اجتماعی شیعه واضح تر باشد.

در این قرن با اینکه بخش اعظم جهان اسلام بظاهر داخل در قلمرو خلافت عباسی بود ، اما حاکمان مناطق و نواحی اغلب با قدرت و نیروی خود بر ولایات تسلط می یافتند و آنگاه اگر خراج را برای خلیفه می فرستادند و اسم او را در خطبه می بردند ، خلیفه نیز او را به عنوان امیر و والی آن دیار می پذیرفت و برایش لوا و خلعت می فرستاد. حکام در تعیین سیاست ها و صلح ها و جنگ ها  استقلال کامل داشتند و خلیفه بر آن ها هیچگونه سلطه ونفوذی نداشت.

در ابتدای این قرن ، سامانیان بر خراسان و ماوراء النهر و آل زیار بر بخش های مرکزی ایران و حمدانیان و اخشیدیان بر نواحی موصل وشام حکومت می کردند. در اواخر این قرن قسمت شرقی مملکت پهناور اسلامی یعنی خراسان , بدست غزنویان افتاد که به زودی تا قلب ایران هم پیشروی  کردند. و در قسمت مغرب ، فاطمیان سر کار آمده بودند و هرروز رو به پیشروی و ترقی بودند بحدی که تا اواخر قرن چهارم علاوه بر مصر بر حجاز نیز تسلط یافتند . قرمطیان نیز بر بخشهایی از شبه جزیره عربستان حکومت داشته و برای خلافت عباسی و عموم مسلمانان مزاحمت هایی را ایجاد می کردند. دراین قرن هرکس نیروی جنگیی داشت ابراز وجود کرده و بخشی از سرزمین پهناور اسلامی را به تصرف در می آورد و والیان نیز اغلب سعی داشتند از تحت سلطه خلافت و حکومت مرکزی خارج گردیده و استقلال پیدا کنند. به همین جهت سراسر این قرن مملو از نبرد ها وجنگهای ریز و درشت است که حاکمان ولایات باهم یا با حکومت مرکزی داشته اند.

حمدانیان که شیعه اثنی عشری بودند منسوب به قبیله بزرگ بنی تغلب بودند که در قسمت هایی از عراق سکونت داشتند و نخستین کسی که از این خاندان به حکومت دست یافت ، عبدالله ابو الهیجا بود که در سال 293 هجری با حکم خلیفه به حکومت موصل منصوب گردید. پسرش حسن بن عبدالله بن حمدان (ناصر الدوله) پس از مدت ها درگیری و نبرد با عموهایش درسال 329 هجری به فرمان خلیفه الراضی به حکومت موصل وجزیره (دیار بکر ، دیار ربیعه و دیار مضر) رسید و برادرش علی سیف الدوله نیز او را در حفظ این قلمرو ها یاری داد . ناصر الدوله از مرکز قدرت خود فعالانه در سیاست های بغداد مداخله می کرد و سرانجام در سال 330  از سوی خلیفه به وزارت منصوب گردید. اما پس از یکسال وزارت با شورش یکی از سردارانش بنام توزون مواجه گردید و او مجبور شد برای حفظ قلمرو اصلی حکومت خود به موصل عقب نشینی کند.

امارت حمدانیان حلب را سیف الدوله بنیان نهاد که در 333 وارد حلب شد و حمص و سایر شهر های آن را فتح کرد و برجای اخشیدیان به فرمانروایی پرداخت. او تا 336 نواحی شمال شام و باتلاقهای مرزی و دیار مضر و دیار بکر را زیر فرمان خود درآورد و به کسب استقلال از امارت موصل و آل بویه توفیق یافت . سیف الدوله با اینکه قدرتش در شام تثبیت نشده بود و رقیبان زیادی حکومت او را تهدید می کرد اما به جنگ رومیان شتافت که گاهی پیروز می شد و گاهی شکست می خورد و سرانجام پایتختش توسط مسیحیان اشغال گردید. وی همزمان در طول حکومت خود گاهی در شمال با سپاهیان روم وگاهی در غرب با فاطمیان مصر و در شرق با آل بویه درگیری و نبرد داشت. اما سرا نجام در زمان عضد الدوله جانشینش سعد الدوله مجبور گردید اقتدار آل بویه را به رسمیت بشناسد . پیش از آن ناصرالدوله نیز در زمان معز الدوله ، پس از شکست و از دست دادن قدرت خود ، به حکومت آل بویه گردن نهاده بود و خراج گذار آل بویه شده بود.

اما آل بویه که جنگاوران دیلمی را رهبری می کردند ، سه برادر بنام های علی ، حسن و احمد بودند که  ابتدا  در خدمت ماکان بن کاکی و از زمره لشکریان او بود که در شرق ایران و قسمت هایی از جبال حکومت می راند . پس از شکست ماکان از مرداویج، آل بویه به مرداویج  پیوستند و مرداویج علی  را به فرمانروایی کرج که در اراک فعلی قرار داشت ، گمارد اما پس از مدتی پشیمان شد و علی را عزل کرد بنابر این پسران بویه بطرف اصفهان و سرانجام شیراز رفته و آن شهر را تسخیر کردند و از آن شهر کم کم قدرت خود را به سمت مرکز ایران و قلمرو آل زیار و سپس اهواز و عراق گسترش دادند.

رهبری آل بویه در دست علی برادر ارشد بود و هنگامی که او شیراز و شهرهای مجاور را بدست آورد ، حسن برادرش را به سمت ایالات مرکزی ایران گسیل داشت و او اصفهان و ری را تحت فرمان در آورد و در آن مناطق مشغول حکمرانی گردید . علی همچنین برادر کوچکتر را به سمت کرمان فرستاد و باعدم توفیق او در کرمان سپس او را به سمت اهواز گسیل  نمود . احمد موفق گردید اهواز را تسخیر کرده و از آنجا به گسترش قلمرو خود بپردازد تا اینکه در سال 334 هجری بغداد را هم به تصرف در آورد. با تسلط احمد بر بغداد ، وی از  خلیفه المستکفی  لقب عماد الدوله را برای علی و معزالدوله را برای خود و رکن الدوله را برای حسن اخذ کرد. از آن پس خلیفه بیش از پیش قدرت خود را از دست داد و تنها به عنوان یک مقام تشریفاتی باقی ماند.

آل بویه از سال 322 که برشیراز تسلط یافتندتا سال 447 بمدت صد و بیست و هفت سال بر بخش غربی و مرکزی ایران و عراق و شام حکومت کردند و حکومت آنان بزرگترین حکومت زمان خود به شمار می رفت . اما آل بویه موفق نشدند یک دولت واحد و متمرکزی تشکیل دهند و حاکمیت آنان به سه قلمرو مجزا تحت سرپرستی سه برادر تقسیم گردیده بود و تازمانیکه این سه برادر زنده بودند ، بخاطر همبستگی برادران  و همکاری ایشان باهمدیگر قدرت شان رو به فزونی بود. اما پس از آنان بخاطر رقابت ها و درگیری های خانوادگی قدرت شان روبه ضعف نهاد و مناطق مرکزی ایران را سلطان محمود غزنوی در سال 420 از چنگ مجدالدوله بیرون آورد و بغداد را  سلطان طغرل سلجوقی در سال 447 تصرف کرد و در سال بعد شیراز را از دست آل بویه خارج کرد و بدین ترتیب حکومت آل بویه منقرض گردید.

موقعیت شیعیان اثنی عشری درقرن چهارم :

       در نیمه اول قرن چهارم ، پیش از به قدرت رسیدن آل بویه ،تشیع امامی مهم ترین مذهب شیعی مورد حمایت  میانه رو ها بود ؛ یعنی کسانی که از دست زدن به اعمال انقلابی برای براندازی نظام حاکم سنی اجتناب می ورزیدند . غیبت امام دوازدهم و عدم حضور او در میان جامعه این امکان را برای پیروانش فراهم می کرد تا خود را به دستگاه خلافت نزدیک کرده و مناصبی را در اختیار بگیرند. در صورتی که زیدیه  و اسماعیلیه بخاطر آنکه امام حاضر داشتند و آنان نمی توانستند با خلافت عباسی سازش کنند ، این فرصت را نداشتند.

مهم ترین توفیق شیعیان در زمان آل بویه ، اجازه تظاهر علنی به عقاید شان بدون نیاز به تقیه بود . در این دوره تشیع امامی بدون آنکه مذهب رسمی حکومت اسلامی گردد ، مرسوم شد و اشخاص بافرهنگی از جمله باذرگانان و دولتمندان و عمال دولتی ساکن در محله کرخ و دارالحکومه و حتی محدوده  دارالخلافه را بخود جذب کرد . تشیع امامی یاور سایر مذاهب شیعی نیز بود . ازجمله اسماعیلیه که در این دوران شخصیت های ممتازی را شیفته خود کرده بود.[1]

 



[1] - احیای فرهنگی در عهد آل بویه ؛ ص82 و 109.




تاریخ : چهارشنبه 87/12/7 | 2:14 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

شیعیان سعودی و جریان سلفی گری

اسلام ملکی معاف
 
 
مسئله سلفیه و شیعه :
مسئله شیعه و سلفیه(وهابیها) در عربستان، همواره در هنگام حوادث بزرگ در منطقه، مجددا مطرح می شود. هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979م(1357ش) و در اوایل دهه نود هنگام جنگ خلیج فارس و پس از حوادث یازده ستامبر 2001م و سرانجام پس از اشغال عراق توسط آمریکا مسئله شیعه و سلفیه در کانون توجهات قرار گرفت. این حوادث تنها زمینه ای برای بروز مسئله ای است که ریشه آن را باید در پیامدهای تاسیس کشور سعودی و تحولات اقتصادی و اجتماعی آن جستجو کرد.
موجودیت تاریخی و جغرافیایی دولت سعودی :
هنگامی که دولت کنونی سعودی در اوایل دهه سی قرن بیستم اعلام موجودیت کرد پادشاه وقت سعودی(ملک عبدالعزیز بن سعود) مناطق مختلفی از کشور را که از نظر جمعیت و فرهنگ و تاریخ با یکدیگر تفاوت بسیار داشتند یکپارچه کرد. مهمترین این مناطق عبارت بودند از :
1. منطقه نجد که آل سعود پس از کشمکشهای طولانی با آل رشید بر آن حاکم شده بودند.
2. منطقه احساء و قطیف در شرق عربستان که شیعیان در آن حضوری بارز دارند و دارای ارتباط جغرافیایی و تاریخی و تجاری با خلیج فارس و عراق و ایران و هند می باشند.
3. منطقه حجاز که قرنها تحت حکمرانی اشراف بود و از نظر فرهنگی و فکری و تجاری همواره از تنوع و چندصدایی برخوردار بوده است.
4. منطقه عسیر (ابها، نجران و جیزان در جنوب) که دارای ارتباط جغرافیایی و تاریخی و تجاری با یمن بوده و شیعیان زیدی و اسماعیلی در آن حضور دارند.
از دهه سی قرن بیستم خانواده سلطنتی آل سعود که از “نجد” برخاسته بودند با سلفیها(وهابیها) متحد شدند و حکومت خود را بر کل عربستان گستردند. با اکتشاف نفت، ثروت بسیاری به منطقه سرازیر شد و اهمیت عربستان در تحولات منطقه و جهان اسلام دوچندان شد و این کشور علاوه بر ایفای نقش سیاسی و اقتصادی بین المللی و منطقه ای به ایفای نقش دینی نیز دست زد و موسسات دینی و فرقه ای وهابی و مساجد و مدارس وابسته به دولت سعودی در سطح جهان اسلام مشغول فعالیت شدند.
جریانهای اسلامی در عربستان :
در اوایل دهه هفتاد، جریانهای اسلامی در همه کشورهای اسلامی از جمله عربستان به طور روزافزون مشغول فعالیت شدند. این جریانها دارای گرایشهای مختلف از قبیل گرایش اخوانی و سلفی ، میانه رو و تندرو ، سنتی و اصلاحی بودند. در این میان جریانهای سلفی در عربستان به خاطر برخی از عوامل سیاسی و تاریخی از نقش بارز و اثرگذار برخوردار شدند.
اسلامگرایی در عربستان با افراطی‌گری و تعصب همراه بود. این گرایش افراطی از جمله در ماجرای تصرف مسجدالحرام توسط یک گروهی به رهبری “جهیمان العتیبی” در اواخر سال 1979م جلوه گر شد. نمونه های دیگری از افراطی‌گری نیز بروز کرد که جنبه مسلحانه نداشت. از جمله اینکه گروهی از سلفی ها “عکس گرفتن” را حتی برای کارت شناسایی و پاسپورت حرام دانستند و مغازه های فروش ویدئو را به آتش کشیدند.
در دهه هشتاد اتفاق مهمی رخ داد که وضعیت کنونی گروههای “سلفی جهادی” مرهون آنست. این رویداد شرکت سلفی ها در جهاد با نیروهای شوروی بود که در سال 1979م برای حمایت از دولت کمونیست افغانستان وارد این کشور شده بودند. در نتیجه سلفی ها گروههای اسلامی مسلح را در پاکستان و افغانستان برای جهاد با کمونیستها تشکیل دادند.
همچنین برخی از اسلامگراهای مرتبط با اخوان المسلمین، محافل مخالف دولت سعودی را تشکیل دادند و برخی مانند “فقیه” و “مسعری” برای ایفای نقش رسانه ای و سیاسی به انگلستان رفتند. گروههای سلفی جهادی نیز شکل گرفت که به عملیات مسلحانه علیه هدفهای آمریکایی و غربی دست زدند. بدین ترتیب سلفی گری که در آغاز بیشتر به یک مکتب شبیه بود، به مرور زمان شکل گروه ها و سازمان های متعدد در آمد.
جریان سلفیه به مرور زمان از نظر اندیشه و رفتار سیاسی و سازمانی به گروههای متعدد و متنوع بدل شدند. برخی از آنها مخلوطی از اخوان و سلفیه بودند و برخی همان سلفی‌گری سنتی را به نمایش می گذاشتند.
سلفی های اصلاح طلب :
دامنه سلفی گری به برخی از گروههای اسلامی که در اصل از اخوان ناشی شده یا به موازات آن شکل گرفته بودند نیز کشیده شد. این گروهها را که عمدتا بر اساس تعامل با دولتهای عربی و اسلامی پایه ریزی شده اند می توان “ نو سلفی‌ها “ نامید. این گروهها گرچه از میراث فکری و رفتاری اخوان و سلفیه برخوردارند اما به کلی دارای ترکیب جدیدی هستند که عملا نه سلفی است نه اخوانی. از این رو هیچ‌یک از سلفیه و اخوان المسلمین مسئولیت عملکرد آنها را نمی پذیرند.
این جریان جدید (نو سلفی ها) شامل شخصیتها و گروههای مختلفی است و نقطه مشترک همه آنها دعوت به “اصلاحات” و “اعتدال” است. این گروهها در سالهای اخیر از رویکرد دولت سعودی برای گفتگو برخوردار شده، زمینه مناسبی برای فعالیت یافته اند و پایگاههای اینترنتی راه اندازی کرده اند همچون پایگاه “الاسلام الیوم” با نظارت “سلمان العوده”. از دیگر سران این جریان می توان از “سفر الحوالی” و “عائض القرنی” یاد کرد. بسیاری از جوانان تحصیلکرده و فارغ التحصیلان دانشگاههای آمریکا و اروپا نیز در همین جریان “نو سلفی” می‌گنجند. همچنین برخی از فعالان سیاسی که با اخوان المسلمین ارتباط دارند همچون دکتر عبدالله نصیف (نایب رئیس سابق مجلس شورای عربستان که رئیس دانشگاه ملک عبدالعزیز جده نیز بوده است.)
تشیع در عربستان :
اساسا نقطه آغاز تشیع در جهان اسلام حجاز و به‌طور مشخص مدینه منوره بوده است که گروهی از صحابه پیامبر(ص) همچون ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و ... - به پیروی از نص و اشاره پیامبر اعظم(ص- ) هسته اولیه تشیع را در مدینه تشکیل دادند. بعدا در همان قرن اول تشیع به عراق و ایران نیز راه یافت ولی همواره در مدینه نیز گروهی از شیعیان حضور داشتند. امروزه نیز گروهی از شیعیان که به “نخاوله” شهرت دارند، در این شهر مقدس سکونت دارند.
شیعیان حدود %10 از مردم عربستان را تشکیل می دهند یعنی جمعیت آنها حدود 2700000نفر است. آنان غالبا در مناطق شرقی (احساء ، قطیف) سکونت دارند. این مناطق در سال 1913م به دولت جدید عربستان ملحق شده است. هنگامی که ملک عبدالعزیز منطقه شرقی را به قلمرو خود ضمیمه کرد شیعیان با او توافق کردند که بتوانند شعایر مذهبی خود را آزادانه به جا آورند. برخی از شیعیان نیز در حجاز و بویژه مدینه منوره سکونت دارند. شیعیان اسماعیلی و زیدی نیز در “نجران” و جنوب سکونت دارند. تنها در ریاض 30 هزار شیعه هستند که برای کار و تجارت به آنجا آمده اند.
شدت تنش میان شیعه و سلفیه :
تنش بین شیعه و سلفیه(وهابیها) از سال 1926م که قبایل اخوان سلفی فعالیت خود علیه ملک عبدالعزیز سعودی را آغاز کردند شدت یافت. آنان در یک گردهمایی انتقادات متعددی به ملک عبدالعزیز وارد کردند: نخست اینکه او خود را پادشاه نامیده بود حال آنکه نظام پادشاهی حرام است. دوم اینکه او از اتومبیل و تلفن و تلگراف استفاده می کرد حال آنکه این وسایل در نظرشان، جادو و حرام بود. سوم اینکه عبدالعزیز شیعیان احساء و قطیف را وادار به اجرای اسلام صحیح(!!وهابیت) ننموده بود.
فتوا علیه شیعه :
ملک عبدالعزیز در سال 1927م تصمیم گیری درباره مطالبات قبایل وهابی را به علما واگذاشت. علمای وهابی فتوا دادند که پادشاه باید شیعیان را به بیعت بر پایه “اسلام صحیح” که در کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب آمده!! وادار کند و آنان را از انجام شعایر شیعی بازداشته، مکانهای دینی آنها را که جایگاه بدعت است منهدم کند.
اما عبدالعزیز به فتوای علما به طور کامل عمل نکرد جز اینکه مزار امامان بقیع(ع) را تخریب نمود و از عزاداری علنی برای امام حسین(ع) جلوگیری کرد. وی نتوانست شیعیان را به سنی گری و وهابیگری وادار کند زیرا شرایط داخلی و خارجی دولت نوپای سعودی مانع از آن بود. از سوی دیگر عبدالعزیز در پی فرصتی برای کاستن دخالت وهابیها در اداره کشور بود بنابراین طی جنگ “سبله” قبایل وهابی را سرکوب کرد.
یکی از عوامل که مانع از فشار بیشتر پادشاه سعودی بر شیعیان شد این بود که شیعیان در منطقه ای حاصلخیز از نظر کشاورزی و اقتصادی زندگی می کردند و در پرداخت خراج به دولت نیز پایبندی داشتند بنابراین درگیری با آنان به زیان دولت بود.
جریانهای سلفی پس از عبدالعزیز نیز همواره، فرزندان او را به سختگیری بر شیعیان واداشته اند. آنان همواره نمایندگانی در نهادهای امنیتی داشتند که برای اثبات وفاداری دولت به وهابیت، شیعیان را تحت فشار قرار می دادند.
اما به مرور زمان با تعدد و تنوع جریانهای سلفی، در زمان ما گرایشهای سلفی جدیدی بروز کرده اند که تشیع را به عنوان یک واقعیت اسلامی می پذیرند.
مسئله شیعه بهانه ای برای وهابیها :
وهابیها همواره از ارتباط تاکتیکی خود با دولت سعودی در رنج بوده اند. آنان بر پایه توافق تاریخی که بین محمد بن سعود ( نیای آل سعود) و شیخ محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) انجام گرفت مجبور به همکاری با دولت سعودی بودند. اما به تدریج فهمیدند که آل سعود در اثر اقتضائات زمان به دنبال کاستن نفوذ آنان هستند بنابراین سعی کردند بهانه هایی را برای امتیاز گرفتن از آنان مطرح کنند. یکی از بهانه ها که وهابیها برای امتیاز گرفتن از آل سعود مطرح می کنند مسئله شیعه است. قبایل وهابی در سال 1925م در راستای چالشهای خود با دولت سعودی از ملک عبدالعزیز خواستند که از انجام شعایر شیعیان احساء جلوگیری کند و آنان را از توسل به اهل بیت(ع) و برگزاری مراسم میلاد و وفات پیامبر(ص) و علی(ع) و سفر برای زیارت نجف و کربلا بازداشته، تدریس آثار محمد بن عبدالوهاب به شیعیان را اجباری کند! اما عبدالعزیز بسیاری از خواسته های قبایل را نپذیرفت بلکه برای زهر چشم گرفتن از آنان “جنگ سبله” را به راه انداخت.
سرکوب قبایل وهابی توسط عبدالعزیز واکنش او به سهم‌خواهی و دخالتهای روزافزون وهابیها در امور کشور بود. این نبرد به انهدام نیروی نظامی قبایل وهابی انجامید تا دیگر نتوانند نقش رقیب را برای آل سعود بازی کنند. قبایل وهابی پس از آن به بیابانهای نجد برگشتند و تلاش کردند سازماندهی خود را بازیابند. آنان بعدا با چشم پوشی از برخی از خواسته های خود اقتدار خود را مجددا بازیافتند. آنان این بار خواستار ریشه‌کن کردن تشیع و کشتار شیعه نشدند بلکه به تحریم و اعمال خشونت و تکفیر آنان رضایت دادند و پذیرفتند که اجرای احکام درباره شیعه از اختیارات ولی امر(پادشاه) است. و پادشاه می تواند به طور موقت و تنها به خاطر مصالح امت اسلامی، سیاست مماشات با شیعه را پیاده کند.
بسیاری از وهابیهای معاصر در تکفیر شیعه از فتوای “بن باز”(مفتی سابق عربستان) که شیعیان را دچار “شرک اکبر” دانسته بود پیروی می کنند و نزاع با شیعه را مربوط به مسئله توحید می دانند. اما برخی دیگر تشیع را صرفا “بدعت” و نه شرک می دانند. این دو دیدگاه همچنان در فضای رسانه ای عربستان در حال چالش هستند.
در مقابل، شیعیان نیز وهابیها را به سرپیچی از دستور خداوند مبنی بر لزوم مراعات حقوق اهل بیت(ع) متهم می کنند. مشکل بزرگ در اختلاف مذاهب این‌است که هر یک از طرفین خود را “فرقه ناجیه” و طرف مقابل را اهل آتش می دانند که همین مانع از گفتگوهای سازنده است.
یکی از عوامل تشدید تنش بین وهابیها و شیعیان مسئله همسایگی منطقه “نجد” با مناطق شیعه نشین است. جالب است که شیعیان اثناعشری در گذشته حتی در “نجد” که نقطه آغازین دعوت محمد بن عبدالوهاب بوده حضور داشتند و بسیاری از مردم فرزندان خود را “علی” و “حسن” و “حسین” می نامیدند اما با غلبه وهابیت به تدریج این نامها در “نجد” از رواج افتاد.
بسیاری از تحلیلگران بر آنند که مشکل اقلیتها در عربستان سعودی منحصر به شیعیان نیست بلکه سایر اقلیتها مانند اسماعیلی‌ها و زیدی ها و طریقه های صوفیه مثل نقشبندیه و حتی شافعی‌ها ، حنفی ها و مالکی ها نیز از آن رنج می برند. مشکل اقلیتها در عربستان ریشه در استبداد ، اختناق و سرکوب آزادیها دارد.
فعالیتهای شیعیان عربستان :
در سال 1968م گروهی از شخصیتهای شیعه جنبش “طلائع الرسالیین” را تاسیس کردند که از دل آن در سال 1975م سازمان “الثوره الاسلامیه” بیرون آمد. همچنین شیعیان عربستان در سال 1400ق دست به مخالفتها و نا آرامی علیه دولت سعودی زدند که سرکوب و بسیاری از آنها دستگیر ، شکنجه و شهید شدند.
سازمان “الثوره الاسلامیه”(انقلاب اسلامی) پس از جنگ خلیج فارس(اوایل دهه نود) از شکل انقلابی خود فاصله گرفت و نام خود را به “الحرکه الاصلاحیه” (جنبش اصلاح طلب) تغییر داد و اعلام کرد که خود را یک جنبش وطن پرست می‌داند و در پی مطالبات همه مردم عربستان، بویژه شیعیان از دولت سعودی است. رهبری این جریان را گروهی از شیعیان سعودی ساکن انگلستان و آمریکا بر عهده داشتند. “شیخ حسن صفار” که مقیم دمشق بود رهبری سیاسی آنها را بر عهده داشت و مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی (مقیم ایران) مرجع تقلیدشان بود.
این جنبش فعالیت رسانه ای بارزی را در خارج از کشور سامان داد و کتابها و نشریاتی منتشر نمود و یک کمیته بین المللی حقوق بشر را تاسیس و با سازمان عفو بین الملل ارتباط برقرار کرد. سرانجام در اثر فعالیتهای این جنبش و پس از جنگ خلیج فارس، دولت عربستان مجبور شد به بهبود روابط با آنان اقدام کند بنابراین در سال 1413ق/1993م مذاکراتی برای بهبود روابط آغاز شد. در نتیجه این مذاکرات 40 تن از زندانیان سیاسی شیعه آزاد شدند و اجازه ورود اعضای جنبش به داخل کشور را صادر شد و دولت بررسی مطالبات شیعیان را آغاز نمود.
اکنون که بیش از 15 سال از آن تاریخ می گذرد هنوز اکثر مطالبات شیعیان یا محقق نشده یا در حد نازلی تحقق یافته است. از این رو اخیرا برخی از شخصیتهای شیعه همچون “حمزه الحسن” مجددا از طریق رسانه ها اعتراضات خود نسبت به دولت سعودی را تشدید کرده اند. دولت سعودی گرچه مذهب تشیع را عملا پذیرفته اما قانونی در این باره وضع نکرده و شیعیان در قبال فشارها و حملات رسانه ای، دستاویز قانونی محکمی برای دفاع از خود ندارند. شیعیان در ساخت مساجد آزادند اما بازسازی مراقد امامان بقیع(ع) و ساخت حسینیه همچنان ممنوع است. در امور دینی مثل نماز جماعت و جمعه و جلسات قرآن آزادی وجود دارد. هر چند اگر احساس شود که این فعالیت ها در حال گسترش است، جلوگیری می کنند. در مناطقی که شیعیان در اقلیت هستند، محدودیت‌ها بیشتر است. اهانتهای نویسندگان سلفی به شیعیان در روزنامه ها و شبکه های تلوزیونی و سایتهای اینترنتی عربستان همواره بوده و ممانعت نشده است.
در سالهای اخیر از سوی علمای شیعه تلاشهایی صورت گرفته که با علمای میانه رو وهابیت ارتباط برقرار شود تا حساسیت آنها به تشیع کاهش یابد اما بسیاری از علمای معتدل وهابی از ترس تندروها جرات نزدیکی به شیعیان را ندارند. مثلا هنگامی که از “سلیمان العوده”(وهابی تجدیدنظرطلب) دعوت شد تا از مناطق شیعه بازدید نماید وی گفت” از تندروها می ترسم.” با اینهمه اخیرا قلمهای وهابی جدیدی در روزنامه ها خواهان اعتدال در برخورد با شیعیان می شوند.
نحوه برخورد دولت عربستان با شیعه مربوط به شخص ملک فهد یا ملک عبدالله نیست. در دیدگاه دولت سعودی اوضاع داخلی ، منطقه ای و جهانی بسیار مهم است. در واقع دولت عربستان رابطه خود با شهروندان را با توجه به رویدادهای منطقه تنظیم می کند. نکته دیگر این‌است که بهبود روابط ایران و عربستان به نفع شیعیان در عربستان و کل منطقه است و اثر مستقیم بر اوضاع شیعیان دارد.

.منابع :
مصاحبه اختصاصی با امام جمعه قطیف عربستان در پایگاه مجمع جهانی شیعه شناسی:www.shiastudies.com
مقاله “ابراهیم غرایبه” تحت عنوان “ المسالتان السلفیه والشیعیه فی السعودیه” در پایگاه الجزیره :www.aljazeera.net
مقاله “عبدالعزیز الخمیس” تحت عنوان “العلاقه بین الشیعه والتیار السلفی” در پایگاه الجزیره : www.aljazeera.net
 



تاریخ : چهارشنبه 87/11/9 | 8:19 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

تحقیقی در تصویر منسوب به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)

سال‌هاست که تصویری به عنوان تصویر نوجوانی رسول خدا (ص) در ایران انتشار می‌یابد. بسیاری از مردم در عین نشان دادن علاقه شان به این تصویر، این پرسش را مطرح می‌کنند که تصویر یاد شده از کجا آمده است؟ شنیده شده است که کسانی در پاسخ می‌گویند این تصویری است که بحیرای راهب در سفری که حضرت به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت، آن را کشیده است. اما در واقع درستی این پاسخ در معرض تردید قرار دارد.مقاله زیر کوششی است برای بازشناسی منبع اصلی این تصویر. نویسنده استدلالهای خاص خود را دارد و تلاش کرده تا نشان دهد اصل این تصویر از کجا آمده است. شاید باب بحث در این باره همچنان باز باشد. عنوان اصلی مقاله چنین است :The Story of PictureShiite Depictions of MuhammadPierree Centlivre & Micheline Centlivres-Demontدر مجلهISIM Review 17Spring 2006pp. 18-19
شیعیان ایران سابقه دیرینه‌ای در به تصویر کشیدن اعضای خاندان حضرت محمد(ص) و خود ایشان دارند. از اواخر دهه نود، پوسترهای پرفروشی منقش به تصویر حضرت محمد(ص) در ایران چاپ شده است که در آنها حضرت محمد به صورت جوانی خوش‌چهره تصویر گردیده است. این پوسترها امروزه با استفاده از فن آوریهای روز و ابزارها و تکنیکهای مختلف تولید می‌گردند. با وجود این، ساختار تصاویر هنوز سنتی هستند، پس زمینه آنها رنگ ساده‌ای دارد و رنگها به سادگی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. به علاوه، این تصاویر همواره خصوصیات و صفاتی دارند که تمایز آنها را از دیگر عکسها آسان می‌سازد، به عنوان مثال شمشیر دو لبه حضرت علی(ع). اما تصویری که در اینجا بدان خواهیم پرداخت، اساسا با تصاویر قبلی متفاوت است: این تصویر نوجوانی خوش‌قیافه با چشمانی لطیف و چهره‌ای دلنشین را نشان می‌دهد که تا حد زیادی یادآور نقاشیهای اواخر رنسانس است، به خصوص تصاویر نوجوانانی که توسط « کاراواجیو » کشیده شده، همچون« پسری با سبد میوه » (رم، گالری بورقس) و یا « پدر جان تمهید دهنده » ( موزه کاپیتال). همان نرمی مخمل‌شکل گونه‌ها، همان دهان نیمه باز و همان نگاه نوازش‌گر. هرچند نسخ متفاوتی از این تصویر وجود دارد، اما همه آنها صورتی جوان را نشان می‌دهند که اغلب در زیر آنها نوشته شده محمد رسول الله و یا حتی اطلاعات دقیق‌تری درباره دوره‌ای از زندگی محمد(ص) که این عکس بدان متعلق است و حتی منبع عکس داده شده است.یک اکتشاف جالبدر سال 2004، در حین بازدید از یک نمایشگاه عکس مختص به دو عکاس لهنرت و لاندارک ، تصادفا موفق به کشف ریشه این پوستر ایرانی شدیم و آن عکسی بود که لهنرت بین سالهای 1904 و 1906 در تونس گرفته بود، و سپس در اوایل دهه بیست به صورت کارت پستال چاپ و توزیع شده بود.« رادولف فارانتز لهنرت » ـ 1878 – 1948 ـ که اهل جمهوری چک امروزی بود، در سال 1904 به همراه « ارنست هاینریش لاندارک » ـ 1878 – 1966 ـ آلمانی به تونس آمد، اولی به عنوان عکاس و دومی به عنوان ناشر و مدیر. از آنجایی که لهنرت در سال پیش از آن اقامتی کوتاه در تونس داشت، علاقه زیادی به مناظر طبیعی و ساکنان آنجا پیدا کرده بود. شرکت این دو به صورت تخصصی به چاپ تصاویر از مناظر زیبا در تونس و مصر می‌پرداخت و هزاران عکس و کارت‌پستال از این مناطق چاپ نمود.به گزارش کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، لهنرت که در موسسه هنرهای گرافیکی وین تحصیل کرده بود، روابطی با اعضای جنش « پیکچرالیسم » که عکاسی را به عنوان اثر هنری می‌دانستند، داشت. عکسهای لهنرت نه تنها بیابان، تپه‌های شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس را نشان می‌داد، بلکه شامل تصاویری از پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره‌ای بین زن و مرد داشتند. این تصاویر معمولا مطابق سلیقه مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم‌آمیز از شرق داشتند. لهنرت بدون شک در تهیه عکسها از این مساله استفاده نموده، ولی نبوغ قابل توجهی نیز به خرج داده است. عکسهای او به صورت چاپ نقره ای، گراورسازی شده و چهاررنگ چاپ شده است. اکثر این کارت پستالها از سال 1920 در آلمان چاپ شده و در مصر پخش شده است.چاپ‌ها و متن‌های منطبقهیچ شکی نیست که کارت پستال نشان داده شده در شکل 1، که براساس شماره گذاری شرکت آنها، شماره 106 است و به عنوان مدل پوسترهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه، نام کارت پستال شماره 106 محمد است، که این خود به تنهایی می‌تواند نشان دهد که چرا تصویرگران ایرانی آنرا به عنوان مدلی از حضرت محمد(ص) انتخاب نموده‌اند. بدون شک، همه نسخ موجود از این عکس، همه از عکس شماره 106 الگوبرداری کرده‌اند با این تفاوت که نسخ اولیه به عکس اصلی شبیه ترند. بدین ترتیب، لهنرت ناخواسته در قلب یک اسطوره قرار گرفته است.سوال درباره ارتباط بین توصیف مرسوم از چهره پیامبر و چهره جوان تونسی، هنوز بدون پاسخ مانده است. تصویر نمایشگر چهره یک نوجوان خندان است، با دهانی نیمه باز، عمامه‌ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش. همین چهره در کارت پستالهای دیگری و تحت عناوین دیگری از قبیل احمد، جوان عرب و غیره تصویر شده است.کشف مسیری که باعث گردیده تصاویر چاپ شده در دهه بیست به دست ناشران تهران و قم در دهه نود برسد، برای ما ممکن نبوده است. اما این سوال وجود دارد که چه چیزی باعث شده که ناشران ایرانی شباهتی بین پیامبر اسلامی در سنین نوجوانی و تصویر یک جوان تونسی بیابند؟قبل از جنگ جهانی اول، تصویر محمد در مجله نشنال جئوگرافی در ژانویه سال 1914 و تحت مقاله‌ای با عنوان اینجا و آنجا در شمال آفریقا چاپ شد که زیر آن نوشته شده بود عربی با یک گل. در دهه بیست، کارت پستالهای تونسی این دو عکاس بین سربازان فرانسوی در شمال آفریقا بسیار محبوب بود. در دهه‌های هشتاد و نود، کتب متعددی شامل عکس این نوجوان چاپ شد، ولی اغلب آنها عنوانی غیر از محمد به عکس داده‌اند.در نسخ ایرانی فعلی، اصلاحاتی روی تصویر انجام شده و از فریبندگی چهره نوجوان چیزهایی نگه داشته شده است ولی از زیبایی جذاب آن کاسته شده است. شانه سمت چپ اندکی با پارچه پوشانده شده است و دهان و چشمها اندکی اصلاح شده است. به طور کلی می‌توان گفت که هنرمندان ایرانی سعی کرده‌اند جنبه‌های زیبا پسندانه تصویر را کاهش دهند و تصویر را از حالت جذاب خارج نموده، به آن زیبایی مقدسی ببخشند.عنوان یکی از پوسترها (تصویر 2) این است: تصویر روحانی حضرت محمد، در سن 18 سالگی درهمراهی عمویش در یک سفر تجاری از مکه به دمشق. به علاوه ادعا شده است که این تصویر توسط یک کشیش مسیحی کشیده شده و تصویر اصلی آن در موزه رم قرار دارد.ریشه مسیحی؟همانطور که پیش از این نیز گفته شد، برخی از نوشته‌ها برای این اثر ریشه‌ای مسیحی قائلند، و نه یک ریشه اسلامی که این مساله مسلمانان را از گناه نگاه به صورت پیامبر و یا تصویرگری چهره وی، مبری می‌سازد. به علاوه، این موید این مطلب است که مسیحیان حضرت محمد [ص] را در همان سنین کودکی به عنوان شخصیتی الهی پذیرفته اند. این داستان از یک کشیش مسیحی کاتولیک یا ارتدکس به نام بحیرا صحبت می‌کند که بر اساس داستان، در حین گشت و گذار حضرت در سوریه وی را براساس نشانه پیامبری بین شانه‌هایش بازشناخته است. پیامبر آینده باید می‌گفته است : «هنگامی که من به آسمان و ستاره‌ها می‌نگرم خود را بالاتر از ستاره‌ها می‌یابم». به همین دلیل است که در بعضی عکسها ستاره‌هایی در پس زمینه عکس دیده می‌شود.هرچند که هیچ توصیفی درباره چهره حضرت محمد(ص) در نوجوانی وجود ندارد، ولی توصیفاتی از چهره وی در بزرگسالی گفته شده است : گفته شده که وی پوستی سفید داشته، چشمانی سیاه، گونه‌هایی صاف، ابروان پرپشت و کمان‌گونه. دنداندهای مرتب و مویشان کمی موجدار بوده است. این خصوصیات در مورد نوجوان تصویر شده در پوسترهای ایرانی دیده می‌شود. در حقیقت این تصویری از یک تصویر و نمایشی از یک نمایش است. به عبارت دیگر، تصویرگران ایرانی مدلی از حضرت محمد(ص) را انتخاب کرده‌اند که نمایانگر زیبایی، جوانی و توازن است.


منبع : کتابخانه تاریخ ایران و اسلام
برگردان : جعفر جعفریان



تاریخ : دوشنبه 87/2/30 | 11:23 صبح | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر
<< مطالب جدیدتر        


.: Weblog Themes By Slide Skin:.