سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیینه تاریخ

شیعیان سعودی و جریان سلفی گری - آیینه تاریخ

سید محمد احسانی
آیینه تاریخ

شیعیان سعودی و جریان سلفی گری

اسلام ملکی معاف
 
 
مسئله سلفیه و شیعه :
مسئله شیعه و سلفیه(وهابیها) در عربستان، همواره در هنگام حوادث بزرگ در منطقه، مجددا مطرح می شود. هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979م(1357ش) و در اوایل دهه نود هنگام جنگ خلیج فارس و پس از حوادث یازده ستامبر 2001م و سرانجام پس از اشغال عراق توسط آمریکا مسئله شیعه و سلفیه در کانون توجهات قرار گرفت. این حوادث تنها زمینه ای برای بروز مسئله ای است که ریشه آن را باید در پیامدهای تاسیس کشور سعودی و تحولات اقتصادی و اجتماعی آن جستجو کرد.
موجودیت تاریخی و جغرافیایی دولت سعودی :
هنگامی که دولت کنونی سعودی در اوایل دهه سی قرن بیستم اعلام موجودیت کرد پادشاه وقت سعودی(ملک عبدالعزیز بن سعود) مناطق مختلفی از کشور را که از نظر جمعیت و فرهنگ و تاریخ با یکدیگر تفاوت بسیار داشتند یکپارچه کرد. مهمترین این مناطق عبارت بودند از :
1. منطقه نجد که آل سعود پس از کشمکشهای طولانی با آل رشید بر آن حاکم شده بودند.
2. منطقه احساء و قطیف در شرق عربستان که شیعیان در آن حضوری بارز دارند و دارای ارتباط جغرافیایی و تاریخی و تجاری با خلیج فارس و عراق و ایران و هند می باشند.
3. منطقه حجاز که قرنها تحت حکمرانی اشراف بود و از نظر فرهنگی و فکری و تجاری همواره از تنوع و چندصدایی برخوردار بوده است.
4. منطقه عسیر (ابها، نجران و جیزان در جنوب) که دارای ارتباط جغرافیایی و تاریخی و تجاری با یمن بوده و شیعیان زیدی و اسماعیلی در آن حضور دارند.
از دهه سی قرن بیستم خانواده سلطنتی آل سعود که از “نجد” برخاسته بودند با سلفیها(وهابیها) متحد شدند و حکومت خود را بر کل عربستان گستردند. با اکتشاف نفت، ثروت بسیاری به منطقه سرازیر شد و اهمیت عربستان در تحولات منطقه و جهان اسلام دوچندان شد و این کشور علاوه بر ایفای نقش سیاسی و اقتصادی بین المللی و منطقه ای به ایفای نقش دینی نیز دست زد و موسسات دینی و فرقه ای وهابی و مساجد و مدارس وابسته به دولت سعودی در سطح جهان اسلام مشغول فعالیت شدند.
جریانهای اسلامی در عربستان :
در اوایل دهه هفتاد، جریانهای اسلامی در همه کشورهای اسلامی از جمله عربستان به طور روزافزون مشغول فعالیت شدند. این جریانها دارای گرایشهای مختلف از قبیل گرایش اخوانی و سلفی ، میانه رو و تندرو ، سنتی و اصلاحی بودند. در این میان جریانهای سلفی در عربستان به خاطر برخی از عوامل سیاسی و تاریخی از نقش بارز و اثرگذار برخوردار شدند.
اسلامگرایی در عربستان با افراطی‌گری و تعصب همراه بود. این گرایش افراطی از جمله در ماجرای تصرف مسجدالحرام توسط یک گروهی به رهبری “جهیمان العتیبی” در اواخر سال 1979م جلوه گر شد. نمونه های دیگری از افراطی‌گری نیز بروز کرد که جنبه مسلحانه نداشت. از جمله اینکه گروهی از سلفی ها “عکس گرفتن” را حتی برای کارت شناسایی و پاسپورت حرام دانستند و مغازه های فروش ویدئو را به آتش کشیدند.
در دهه هشتاد اتفاق مهمی رخ داد که وضعیت کنونی گروههای “سلفی جهادی” مرهون آنست. این رویداد شرکت سلفی ها در جهاد با نیروهای شوروی بود که در سال 1979م برای حمایت از دولت کمونیست افغانستان وارد این کشور شده بودند. در نتیجه سلفی ها گروههای اسلامی مسلح را در پاکستان و افغانستان برای جهاد با کمونیستها تشکیل دادند.
همچنین برخی از اسلامگراهای مرتبط با اخوان المسلمین، محافل مخالف دولت سعودی را تشکیل دادند و برخی مانند “فقیه” و “مسعری” برای ایفای نقش رسانه ای و سیاسی به انگلستان رفتند. گروههای سلفی جهادی نیز شکل گرفت که به عملیات مسلحانه علیه هدفهای آمریکایی و غربی دست زدند. بدین ترتیب سلفی گری که در آغاز بیشتر به یک مکتب شبیه بود، به مرور زمان شکل گروه ها و سازمان های متعدد در آمد.
جریان سلفیه به مرور زمان از نظر اندیشه و رفتار سیاسی و سازمانی به گروههای متعدد و متنوع بدل شدند. برخی از آنها مخلوطی از اخوان و سلفیه بودند و برخی همان سلفی‌گری سنتی را به نمایش می گذاشتند.
سلفی های اصلاح طلب :
دامنه سلفی گری به برخی از گروههای اسلامی که در اصل از اخوان ناشی شده یا به موازات آن شکل گرفته بودند نیز کشیده شد. این گروهها را که عمدتا بر اساس تعامل با دولتهای عربی و اسلامی پایه ریزی شده اند می توان “ نو سلفی‌ها “ نامید. این گروهها گرچه از میراث فکری و رفتاری اخوان و سلفیه برخوردارند اما به کلی دارای ترکیب جدیدی هستند که عملا نه سلفی است نه اخوانی. از این رو هیچ‌یک از سلفیه و اخوان المسلمین مسئولیت عملکرد آنها را نمی پذیرند.
این جریان جدید (نو سلفی ها) شامل شخصیتها و گروههای مختلفی است و نقطه مشترک همه آنها دعوت به “اصلاحات” و “اعتدال” است. این گروهها در سالهای اخیر از رویکرد دولت سعودی برای گفتگو برخوردار شده، زمینه مناسبی برای فعالیت یافته اند و پایگاههای اینترنتی راه اندازی کرده اند همچون پایگاه “الاسلام الیوم” با نظارت “سلمان العوده”. از دیگر سران این جریان می توان از “سفر الحوالی” و “عائض القرنی” یاد کرد. بسیاری از جوانان تحصیلکرده و فارغ التحصیلان دانشگاههای آمریکا و اروپا نیز در همین جریان “نو سلفی” می‌گنجند. همچنین برخی از فعالان سیاسی که با اخوان المسلمین ارتباط دارند همچون دکتر عبدالله نصیف (نایب رئیس سابق مجلس شورای عربستان که رئیس دانشگاه ملک عبدالعزیز جده نیز بوده است.)
تشیع در عربستان :
اساسا نقطه آغاز تشیع در جهان اسلام حجاز و به‌طور مشخص مدینه منوره بوده است که گروهی از صحابه پیامبر(ص) همچون ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و ... - به پیروی از نص و اشاره پیامبر اعظم(ص- ) هسته اولیه تشیع را در مدینه تشکیل دادند. بعدا در همان قرن اول تشیع به عراق و ایران نیز راه یافت ولی همواره در مدینه نیز گروهی از شیعیان حضور داشتند. امروزه نیز گروهی از شیعیان که به “نخاوله” شهرت دارند، در این شهر مقدس سکونت دارند.
شیعیان حدود %10 از مردم عربستان را تشکیل می دهند یعنی جمعیت آنها حدود 2700000نفر است. آنان غالبا در مناطق شرقی (احساء ، قطیف) سکونت دارند. این مناطق در سال 1913م به دولت جدید عربستان ملحق شده است. هنگامی که ملک عبدالعزیز منطقه شرقی را به قلمرو خود ضمیمه کرد شیعیان با او توافق کردند که بتوانند شعایر مذهبی خود را آزادانه به جا آورند. برخی از شیعیان نیز در حجاز و بویژه مدینه منوره سکونت دارند. شیعیان اسماعیلی و زیدی نیز در “نجران” و جنوب سکونت دارند. تنها در ریاض 30 هزار شیعه هستند که برای کار و تجارت به آنجا آمده اند.
شدت تنش میان شیعه و سلفیه :
تنش بین شیعه و سلفیه(وهابیها) از سال 1926م که قبایل اخوان سلفی فعالیت خود علیه ملک عبدالعزیز سعودی را آغاز کردند شدت یافت. آنان در یک گردهمایی انتقادات متعددی به ملک عبدالعزیز وارد کردند: نخست اینکه او خود را پادشاه نامیده بود حال آنکه نظام پادشاهی حرام است. دوم اینکه او از اتومبیل و تلفن و تلگراف استفاده می کرد حال آنکه این وسایل در نظرشان، جادو و حرام بود. سوم اینکه عبدالعزیز شیعیان احساء و قطیف را وادار به اجرای اسلام صحیح(!!وهابیت) ننموده بود.
فتوا علیه شیعه :
ملک عبدالعزیز در سال 1927م تصمیم گیری درباره مطالبات قبایل وهابی را به علما واگذاشت. علمای وهابی فتوا دادند که پادشاه باید شیعیان را به بیعت بر پایه “اسلام صحیح” که در کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب آمده!! وادار کند و آنان را از انجام شعایر شیعی بازداشته، مکانهای دینی آنها را که جایگاه بدعت است منهدم کند.
اما عبدالعزیز به فتوای علما به طور کامل عمل نکرد جز اینکه مزار امامان بقیع(ع) را تخریب نمود و از عزاداری علنی برای امام حسین(ع) جلوگیری کرد. وی نتوانست شیعیان را به سنی گری و وهابیگری وادار کند زیرا شرایط داخلی و خارجی دولت نوپای سعودی مانع از آن بود. از سوی دیگر عبدالعزیز در پی فرصتی برای کاستن دخالت وهابیها در اداره کشور بود بنابراین طی جنگ “سبله” قبایل وهابی را سرکوب کرد.
یکی از عوامل که مانع از فشار بیشتر پادشاه سعودی بر شیعیان شد این بود که شیعیان در منطقه ای حاصلخیز از نظر کشاورزی و اقتصادی زندگی می کردند و در پرداخت خراج به دولت نیز پایبندی داشتند بنابراین درگیری با آنان به زیان دولت بود.
جریانهای سلفی پس از عبدالعزیز نیز همواره، فرزندان او را به سختگیری بر شیعیان واداشته اند. آنان همواره نمایندگانی در نهادهای امنیتی داشتند که برای اثبات وفاداری دولت به وهابیت، شیعیان را تحت فشار قرار می دادند.
اما به مرور زمان با تعدد و تنوع جریانهای سلفی، در زمان ما گرایشهای سلفی جدیدی بروز کرده اند که تشیع را به عنوان یک واقعیت اسلامی می پذیرند.
مسئله شیعه بهانه ای برای وهابیها :
وهابیها همواره از ارتباط تاکتیکی خود با دولت سعودی در رنج بوده اند. آنان بر پایه توافق تاریخی که بین محمد بن سعود ( نیای آل سعود) و شیخ محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) انجام گرفت مجبور به همکاری با دولت سعودی بودند. اما به تدریج فهمیدند که آل سعود در اثر اقتضائات زمان به دنبال کاستن نفوذ آنان هستند بنابراین سعی کردند بهانه هایی را برای امتیاز گرفتن از آنان مطرح کنند. یکی از بهانه ها که وهابیها برای امتیاز گرفتن از آل سعود مطرح می کنند مسئله شیعه است. قبایل وهابی در سال 1925م در راستای چالشهای خود با دولت سعودی از ملک عبدالعزیز خواستند که از انجام شعایر شیعیان احساء جلوگیری کند و آنان را از توسل به اهل بیت(ع) و برگزاری مراسم میلاد و وفات پیامبر(ص) و علی(ع) و سفر برای زیارت نجف و کربلا بازداشته، تدریس آثار محمد بن عبدالوهاب به شیعیان را اجباری کند! اما عبدالعزیز بسیاری از خواسته های قبایل را نپذیرفت بلکه برای زهر چشم گرفتن از آنان “جنگ سبله” را به راه انداخت.
سرکوب قبایل وهابی توسط عبدالعزیز واکنش او به سهم‌خواهی و دخالتهای روزافزون وهابیها در امور کشور بود. این نبرد به انهدام نیروی نظامی قبایل وهابی انجامید تا دیگر نتوانند نقش رقیب را برای آل سعود بازی کنند. قبایل وهابی پس از آن به بیابانهای نجد برگشتند و تلاش کردند سازماندهی خود را بازیابند. آنان بعدا با چشم پوشی از برخی از خواسته های خود اقتدار خود را مجددا بازیافتند. آنان این بار خواستار ریشه‌کن کردن تشیع و کشتار شیعه نشدند بلکه به تحریم و اعمال خشونت و تکفیر آنان رضایت دادند و پذیرفتند که اجرای احکام درباره شیعه از اختیارات ولی امر(پادشاه) است. و پادشاه می تواند به طور موقت و تنها به خاطر مصالح امت اسلامی، سیاست مماشات با شیعه را پیاده کند.
بسیاری از وهابیهای معاصر در تکفیر شیعه از فتوای “بن باز”(مفتی سابق عربستان) که شیعیان را دچار “شرک اکبر” دانسته بود پیروی می کنند و نزاع با شیعه را مربوط به مسئله توحید می دانند. اما برخی دیگر تشیع را صرفا “بدعت” و نه شرک می دانند. این دو دیدگاه همچنان در فضای رسانه ای عربستان در حال چالش هستند.
در مقابل، شیعیان نیز وهابیها را به سرپیچی از دستور خداوند مبنی بر لزوم مراعات حقوق اهل بیت(ع) متهم می کنند. مشکل بزرگ در اختلاف مذاهب این‌است که هر یک از طرفین خود را “فرقه ناجیه” و طرف مقابل را اهل آتش می دانند که همین مانع از گفتگوهای سازنده است.
یکی از عوامل تشدید تنش بین وهابیها و شیعیان مسئله همسایگی منطقه “نجد” با مناطق شیعه نشین است. جالب است که شیعیان اثناعشری در گذشته حتی در “نجد” که نقطه آغازین دعوت محمد بن عبدالوهاب بوده حضور داشتند و بسیاری از مردم فرزندان خود را “علی” و “حسن” و “حسین” می نامیدند اما با غلبه وهابیت به تدریج این نامها در “نجد” از رواج افتاد.
بسیاری از تحلیلگران بر آنند که مشکل اقلیتها در عربستان سعودی منحصر به شیعیان نیست بلکه سایر اقلیتها مانند اسماعیلی‌ها و زیدی ها و طریقه های صوفیه مثل نقشبندیه و حتی شافعی‌ها ، حنفی ها و مالکی ها نیز از آن رنج می برند. مشکل اقلیتها در عربستان ریشه در استبداد ، اختناق و سرکوب آزادیها دارد.
فعالیتهای شیعیان عربستان :
در سال 1968م گروهی از شخصیتهای شیعه جنبش “طلائع الرسالیین” را تاسیس کردند که از دل آن در سال 1975م سازمان “الثوره الاسلامیه” بیرون آمد. همچنین شیعیان عربستان در سال 1400ق دست به مخالفتها و نا آرامی علیه دولت سعودی زدند که سرکوب و بسیاری از آنها دستگیر ، شکنجه و شهید شدند.
سازمان “الثوره الاسلامیه”(انقلاب اسلامی) پس از جنگ خلیج فارس(اوایل دهه نود) از شکل انقلابی خود فاصله گرفت و نام خود را به “الحرکه الاصلاحیه” (جنبش اصلاح طلب) تغییر داد و اعلام کرد که خود را یک جنبش وطن پرست می‌داند و در پی مطالبات همه مردم عربستان، بویژه شیعیان از دولت سعودی است. رهبری این جریان را گروهی از شیعیان سعودی ساکن انگلستان و آمریکا بر عهده داشتند. “شیخ حسن صفار” که مقیم دمشق بود رهبری سیاسی آنها را بر عهده داشت و مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی (مقیم ایران) مرجع تقلیدشان بود.
این جنبش فعالیت رسانه ای بارزی را در خارج از کشور سامان داد و کتابها و نشریاتی منتشر نمود و یک کمیته بین المللی حقوق بشر را تاسیس و با سازمان عفو بین الملل ارتباط برقرار کرد. سرانجام در اثر فعالیتهای این جنبش و پس از جنگ خلیج فارس، دولت عربستان مجبور شد به بهبود روابط با آنان اقدام کند بنابراین در سال 1413ق/1993م مذاکراتی برای بهبود روابط آغاز شد. در نتیجه این مذاکرات 40 تن از زندانیان سیاسی شیعه آزاد شدند و اجازه ورود اعضای جنبش به داخل کشور را صادر شد و دولت بررسی مطالبات شیعیان را آغاز نمود.
اکنون که بیش از 15 سال از آن تاریخ می گذرد هنوز اکثر مطالبات شیعیان یا محقق نشده یا در حد نازلی تحقق یافته است. از این رو اخیرا برخی از شخصیتهای شیعه همچون “حمزه الحسن” مجددا از طریق رسانه ها اعتراضات خود نسبت به دولت سعودی را تشدید کرده اند. دولت سعودی گرچه مذهب تشیع را عملا پذیرفته اما قانونی در این باره وضع نکرده و شیعیان در قبال فشارها و حملات رسانه ای، دستاویز قانونی محکمی برای دفاع از خود ندارند. شیعیان در ساخت مساجد آزادند اما بازسازی مراقد امامان بقیع(ع) و ساخت حسینیه همچنان ممنوع است. در امور دینی مثل نماز جماعت و جمعه و جلسات قرآن آزادی وجود دارد. هر چند اگر احساس شود که این فعالیت ها در حال گسترش است، جلوگیری می کنند. در مناطقی که شیعیان در اقلیت هستند، محدودیت‌ها بیشتر است. اهانتهای نویسندگان سلفی به شیعیان در روزنامه ها و شبکه های تلوزیونی و سایتهای اینترنتی عربستان همواره بوده و ممانعت نشده است.
در سالهای اخیر از سوی علمای شیعه تلاشهایی صورت گرفته که با علمای میانه رو وهابیت ارتباط برقرار شود تا حساسیت آنها به تشیع کاهش یابد اما بسیاری از علمای معتدل وهابی از ترس تندروها جرات نزدیکی به شیعیان را ندارند. مثلا هنگامی که از “سلیمان العوده”(وهابی تجدیدنظرطلب) دعوت شد تا از مناطق شیعه بازدید نماید وی گفت” از تندروها می ترسم.” با اینهمه اخیرا قلمهای وهابی جدیدی در روزنامه ها خواهان اعتدال در برخورد با شیعیان می شوند.
نحوه برخورد دولت عربستان با شیعه مربوط به شخص ملک فهد یا ملک عبدالله نیست. در دیدگاه دولت سعودی اوضاع داخلی ، منطقه ای و جهانی بسیار مهم است. در واقع دولت عربستان رابطه خود با شهروندان را با توجه به رویدادهای منطقه تنظیم می کند. نکته دیگر این‌است که بهبود روابط ایران و عربستان به نفع شیعیان در عربستان و کل منطقه است و اثر مستقیم بر اوضاع شیعیان دارد.

.منابع :
مصاحبه اختصاصی با امام جمعه قطیف عربستان در پایگاه مجمع جهانی شیعه شناسی:www.shiastudies.com
مقاله “ابراهیم غرایبه” تحت عنوان “ المسالتان السلفیه والشیعیه فی السعودیه” در پایگاه الجزیره :www.aljazeera.net
مقاله “عبدالعزیز الخمیس” تحت عنوان “العلاقه بین الشیعه والتیار السلفی” در پایگاه الجزیره : www.aljazeera.net
 



تاریخ : چهارشنبه 87/11/9 | 8:19 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر
.: Weblog Themes By Slide Skin:.