سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیینه تاریخ

آیینه تاریخ

سید محمد احسانی
آیینه تاریخ

انتشار کتاب سبک زندگی امام علی علیه السلام و خانواده در معیشت

 

عنوان کتاب: سبک زندگی امام علی علیه السلام و خانواده در معیشت

نویسنده: سید محمد احسانی

ناشر: انتشارات زائر

سال نشر: 1394

این کتاب از یک مقدمه و چهار فصل تنظیم یافته است:

فصل نخست: مبانی معیشت از دیدگاه امیر المؤمنین علی(ع) و خانواده.

فصل دوم: سبک زندگی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) در معیشت.

فصل سوم: سبک زندگی امام حسن(ع) در معیشت.

فصل چهارم: سبک زندگی امام حسین(ع) در معیشت.

این کتاب، وضع زندگی امام علی(ع) و خانواده معصوم آن حضرت را از نظر فقر و ثروت مورد بحث قرار می دهد و شیوه درآمدها و هزینه های آن بزرگواران را به معرفی می نشیند. با توجه به اینکه خانواده امام علی(ع) به شمول خود آن حضرت و حضرت زهرا (س) و امام حسن و امام حسین علیهما السلام تنها خانواده ای است در اسلام که تمام اعضای آن معصوم بودند، سبک زندگی آن بزرگواران سرمشق مطمئن برای خانواده هایی است که می خواهند پاک زندگی کنند و یک زندگی پاک و خدا پسندانه داشته باشند.

در پشت جلد این کتاب می خوانیم:

یکی از ابعاد زندگی انسان که هیچ کسی را از آن گریزی نیست، بعد معیشتی است. این مهم است که یک انسان مسلمان بداند از کجا و چگونه اسباب زندگی خود را فراهم آورد و در کجا و چگونه آن را هزینه کند و به عبارتی در آمدش از کجا و چگونه باید باشد و در کجا و چگونه به مصرف برسد. مجموع درآمد ها و هزینه ها را معیشت می گویند.

 

عصمت اهل بیت پیامبر(ص) موجب می شود تا جامعه اسلامی با اطمینان خاطر، سبک زندگی ایشان را سرمشق خود قرار دهند و مطابق شیوه آن ها در زندگی فردی، اجتماعی، معیشتی و عبادی خود، سلوک کنند.




تاریخ : پنج شنبه 94/11/8 | 3:56 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ماه صفر یا ربیع الاول؟

کنکاشی در تاریخ رحلت رسول خدا حضرت محمد(ص)

چکیده

رحلت پیامبر اکرم (ص) حادثه غم انگیزی است که یاد آوری آن همواره قلب هر مسلمان را بدرد می آورد. اختلاف در تاریخ رحلت آن حضرت بسان هر اختلافی در تاریخ زندگی و سیره پیشوایان بخصوص رهبر بزرگ بشریت ، نامطلوب و نامیمون است. این مقاله سعی دارد از طریق بررسی روایات و اقوال، نزدیکترین قول را به حقیقت و واقعیت ، معرفی نماید شاید که از اختلافات و ابهامات در زندگی پیامبر(ص) کاسته شود. در این پژوهش پس از بررسی اقوال مسأله مورد بحث بویژه دو قول مشهور نزد فریقین ، با توجه به ادله و شواهد ، دوم ربیع الاول بعنوان قول اصح یا اقوی در تاریخ رحلت حضرت پیامبر(ص) ، تقویت شده است.

کلید واژگان : وفات رسول خدا (ص)  ، ربیع الاول ، صفر ، شیعه ، سنی.

مقدمه

رحلت حضرت پیامبر(ص) غم انگیز ترین حادثه در تاریخ اسلام ، بود. در پی این واقعه نه تنها امت اسلام که بشریت بزرگترین هادی و منجی خود را از دست داد. همو که برای به کمال رساندن اخلاق و ارزشهای انسانی بر انگیخته شده بود و خود تندیس اخلاق و مکارم انسانی بود تا جایی که از خدای متعال ، مدال " انک لعلی خلق عظیم" را دریافت کرد. افزون بر آن ، در پی فقدان پیامبر(ص) امت دچار تشتت و اختلاف شد که برای مسلمانان عواقب ناگوار و زیانبار بسیار در پی داشت. با توجه به اهمیت این واقعه ، انتظار این است که تاریخ روز و ماه و سال رحلت بصورت دقیق در اذهان مسلمانان باقی مانده و در تاریخ ثبت شده باشد ؛ اما  آیا این اتفاق افتاده است؟ بر خلاف انتظار مشاهده می شود در روز و ماه این واقعه بزرگ اختلافات زیادی وجود دارد به حدی که مجموع اقوال در روز رحلت آن حضرت از ده قول بالغ می شود. اینک سؤال این است که کدام یک از این اقوال بیانگر واقعیت است؟ این مقاله بر آن است تا این اقوال را بازگو کرده و تاریخ صحیح رحلت حضرت پیامبر(ص) را با توجه به شواهد و قراین جنبی مشخص کند. ناگفته پیدا است که با توجه به اینکه این پژوهش در مورد تاریخ رحلت شخص اول مسلمانان است ، تا چه اندازه دارای اهمیت است و اگر نتیجه پژوهش به وحدت دیدگاه مسلمانان در این مورد منجر شود ، اهمیت بیشتری خواهد یافت.

اختلاف ها در تاریخ رحلت پیامبر(ص)

روایات در تاریخ رحلت حضرت پیامبر(ص) ، سه گروه هستند. گروهی تنها به ذکر روز رحلت که در چه روز از روزهای هفته بوده ، اکتفا می کنند[1].  گروه دوم  ماه و  روز هفته و اینکه در کدام روز از ماه اتفاق افتاده نیز اشاره دارند ؛‌ اما سال رحلت را ذکر نکرده و "مفروغ عنه" می گیرند[2]. گروه سوم هم علاوه بر سال و ماه و روز هفته ، به تاریخ دقیق رحلت که در چه روز از ماه اتفاق افتاده ، نیز تصریح می کنند.[3]

در یک تقسیم کلی ، اقوال رحلت پیامبر(ص)‌ به دو گروه کلی تقسیم می شود : طبق یک گروه رحلت حضرت پیامبر(ص) در ماه صفر بوده و طبق گروه دوم رحلت آن حضرت در ماه ربیع الاول اتفاق افتاده است. روایاتی که رحلت رسول خدا(ص) را در ماه ربیع الاول می دانند ، بسیار است ؛ اما قول رحلت در ماه صفر ، فاقد روایت خاص است. اکثر قریب به اتفاق روایات که می توان ادعای اجماع کرد ، وفات پیامبر(ص) را در  روز دوشنبه گفته اند ، در مقابل ، یک قول ضعیف ، آن را در روز جمعه ذکر کرده است[4]. برای رخداد رحلت در روز دوشنبه ادعای اجماع هم شده است.[5] ؛ اما وقوع رحلت در روز جمعه تنها یک قول دارد که آن نیز گوینده اش ناشناس است و ابن شهرآشوب آن را با تعبیر " یقال" مورد اشاره قرار داده است.[6]

اختلاف دیگر در ساعت رحلت حضرت وجود دارد. برخی روایات آن را نیمه روز ذکر کرده اند.[7] در صورتی که برخی دیگر آن را نزدیک غروب دانسته اند[8]. در سال رحلت حضرت نیز اختلافی به چشم می خورد که ناشی از تسامح است. برخی به درستی تصریح کرده اند ، رحلت در سال یازدهم بوده[9] ؛ اما برخی دیگر آن را سال دهم ذکر کرده اند[10].لطفا باقی مقاله را در این لینک  بخوانید




تاریخ : چهارشنبه 93/10/3 | 4:33 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

معرفی کتاب وضعیت شیعیان عراق در عصر صادقین علیهما السلام

اسم کتاب : وضعیت شیعیان عراق در عصر صادقین علیهما السلام

نویسنده: سید محمد احسانی

ناشر: انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)

تیراژ: هزار نسخه

سال انتشار: زمستان 1392ش.

قیمت: 13500 تومان

معرفی تفصیلی

این کتاب در یک مقدمه و هفت فصل تنظیم یافته و در آخر از مطالب مطرح شده در کتاب ، جمع بندی و نتیجه گیری شده است.

در مقدمه علاوه بر تبیین ، بیان روش ، اهداف ، سؤالات و فرضیه های تحقیق ، جرافیای انسانی شیعیان در عصر صادقین علیهما السلام در عراق نیز بازشناسی شده است.

فصل اول: کلیات

 در این فصل حضرت امام باقر علیه السلام ، حضرت امام صادق علیه السلام ، عراق و شیعه بصورت مختصر معرفی شده است. در این فصل و در بخش شیعه به پیدایش شیعه در عصر حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و چگونگی تداوم آن تا عصر صادقین علیهماالسلام پرداخته شده است.

فصل دوم: پیشینه تشیع در عراق

در این  فصل پیشینه تشیع در عراق همچون پیدایش و عوامل رشد شیعه در عراق و حوادث و محنت های شیعیان همچون فاجعه کربلا، قیام توابین ، قیام مختار و ستم های بنی امیه مورد بررسی قرار گرفته است.

فصل سوم: اوضاع اعتقادی شیعیان عراق

در این فصل اوضاع اعتقادی شیعیان بحث شده است ؛ اینکه چه نحله های فکری در عصر صادقین علیهما السلام چه بوده و شیعیان چه عقایدی داشته و امام باقر و امام صادق علیهماالسلام چه نقشی در ایجاد و تصحیح شیعیان ایفا کرده و چه انحرافاتی وجود داشته و موضع شیعیان و ائمه در برابر آن چه بوده، از مباحث مطرح در این فصل است.

فصل چهارم: اوضاع فرهنگی شیعیان عراق

در این فصل اوضاع فرهنگی جهان اسلام و عراق و نقش شیعیان در رشد و شکوفایی فرهنگ عراق مطرح و فعالیت های فرهنگی شیعیان همچون فراگیری و آموزش و تالیف کتاب و رشته هایی که شیعیان در آن قلم زده اند و ... بررسی شده است.

فصل پنجم: اوضاع سیاسی شیعیان عراق

این فصل حاوی فعالیت های سیاسی شیعیان عراق و نقش امام باقر و امام صادق علیهما السلام در تعیین مواضع سیاسی شیعیان و حوادث سیاسی زمان و مواضع شیعیان در قبال آن ها است.

فصل ششم: اوضاع اجتماعی شیعیان عراق

این فصل مربوط به اوضاع اجتماعی شیعیان اختصاص دارد و نویسنده بافت قبیله ای شیعیان و روابط شیعیان با هم و نحله های فکری دیگر همچون عامه(اهل سنت در اصطلاح امروز) خوارج ، زیدیه و ... را بررسی کرده و در مورد نحوه تعامل شیعیان با دیگران و راهنمایی ها و ارشادات امامین صادقین(ع) در این زمینه بحث کرده است.

فصل هفتم: اوضاع اقتصادی شیعیان عراق

در این فصل ابتدا منابع ثروت عراق بازشناسی شده و آنگاه تنگنا هایی که شیعیان در بهره برداری از این منابع داشته است مورد کاوش قرار گرفته است. وضع اقتصادی شیعیان نسبت به عامه و شغل هایی که آن ها به آن اشتغال داشته اند به تفصیل سخن به میان آمده است.

کتاب همراه با ضمیمه ای است که نقشه عراق آن روز و نمودار قبایل عدنانی و قحطانی را به منظور روشن کردن ریشه قبایلی که در کتاب اشم شان برده شده، آورده شده است.

.................................................................

معرفی کتاب در سایت کتابخانه تخصصی اسلام و تشیع

...................................................................

وضعیت شیعیان عراق در عصر صادقین
نویسنده: سید محمد احسانی
ناشر: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
تاریخ چاپ: 1392
مکان چاپ: قم

خلاصه: هدف از این تحقیق، روشن شدن وضعیت شیعیان عراق در پراهمیت‌ترین مقطع از تاریخ تشیع است.

 


بنای اعتقادات و کلام شیعه در عصر امام باقر و امام صادق (ع) پی‌ریزی شد و در این دوره بود که شیعه به سبب اعتقادات و فقه ویژه خود از عامه تمایز یافت. از این رو عصر صادقین نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می‌آید.

جامعه شیعی در دوره مزبور می‌تواند الگوی جوامع شیعی در عصرهای بعد و به ویژه عصر ما باشد، زیرا این جامعه زیر نظر مستقیم دو معصوم قرار داشت و آنان انحراف‌ها و کج‌روی‌های جامعه شیعه را اصلاح می‌کردند. در این پژوهش وضعیت شیعیان عراق در عصر صادقین از نظر اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بررسی شده است.

هدف از این تحقیق، روشن شدن وضعیت شیعیان عراق در پراهمیت‌ترین مقطع از تاریخ تشیع است که از سویی به روشن شدن این مقطع حساس از تاریخ تشیع می‌انجامد و از سوی دیگر، رفتار و تعامل ائمه (ع) و شیعیان آن عصر در شرایط مختلف خفقان و آزادی نسبی، و تعاملشان با فرقه‌ها و نحله‌های مختلف و ارشادهای ائمه در این موارد، می‌تواند الگوی عصر ما و اعصار بعد باشد.

فهرست مطالب کتاب به ترتیب زیر است:

مقدمه

جغرافیای انسانی شیعه در عراق عصر صادقین (ع)

فصل نخست: کلیات

بخش اول: صادقین

بخش دوم: عراق

بخش سوم: شیعه

فصل دوم: پیشینه تشیع در عراق تا عصر صادقین (ع)

فصل سوم: اوضاع اعتقادی شیعیان عراق در عصر صادقین (ع)

فصل چهارم: اوضاع علمی و فرهنگی شیعیان عراق در عصر صادقین (ع)

فصل پنجم: اوضاع سیاسی شیعیان عراق در عصر صادقین (ع)

فصل ششم: اوضاع اجتماعی شیعیان عراق در عصر صادقین (ع)

فصل پنجم: اوضاع اقتصادی شیعیان عراق در عصر صادقین (ع)

جمع‌بندی و نتیجه

لینک مطلب در سایت




تاریخ : جمعه 93/1/29 | 11:1 صبح | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

سفرنامه منظوم تاریخ

سفرنامه منظوم بلخ
نویسنده: قاضى حمیدالدین عمر‏بن محمود بلخى
مصحح: سید عباس رستاخیز
مترجم: مقدمه: سید علی نقی میرحسینی
تاریخ انتشار روی سایت: 17 / 11 / 1392
خلاصه: یکی از آثار به جا مانده از او «مثنوی سفرنامه مرو» یا «سفر نامه منظوم» (شماره 7 فهرست آثار) است که بنا به نقلی، در مدح رضی الدین شرف الملک نامی سروده شده است

 منبع کتابخانه تاریخ اسلام


بلخ و حمیدالدین بلخی

قلب خراسان

بلخ تاریخی، ناحیه ای وسیع در مشرق خراسان و بخش مهم خراسان بزرگ[1] بوده و در وسط آن قرار داشته است. بلخ در منابع جغرافیایی، به اقلیم چهارم معروف است. ابن خرداذ به، مشرق را به دو بخش خراسان و ماوراءالنهر[2] تقسیم کرده و آنگاه بیان داشته که خراسان دارای چهار مرزبان بوده که عبارتند از: مرزبان نیشابور؛ 2. مرزبان مروشاهجان؛ 3. مرزبان هرات؛ 4. مرزبان بلخ و تخارستان.[3]

 

بانیان بلخ

در اینکه چه کسی برای نخستین بار این شهر را بنا کرده اختلاف است. بعضی بنیان گذار آن را (بلخ)  بن بلاخ،  بن سامان،  بن سلام، بن حام، بن نوح دانسته؛ برخی این نسبت را به منوچهر بن ایرج بن فریدون پیشدادی داده؛ و گروه دیگر به گشتاسب نسبت داده که به مدت ده سال این شهر را ساخت.[4] برخی نیز بنیان گذار بلخ را «کیومرث» دانسته اند. از نظر این گروه، کیومرث نخستین انسان و نخستین پادشاه و معادل حضرت آدم7 است.[5]

 

نام ها و القاب

بلخ در تاریخ، نام های دیگری نیز داشته که برخی از آن ها عبارتند از: باکتریان، بخدای، باختر، پالهیک دیس و...[6] و نیز القاب و صفات بسیار، که گویای اهمیت آن  می باشد. برخی از این القاب و صفات عبارتند از: «ام البلاد، ام البلدان، دارالملک، دارالاجتهاد، دارالاسلام، دارالفقاهه، قبةالاسلام، بلخ الحسنا (بلخ زیبا)، مرجیاباد، بلخ بامی، بلخ بامین و...[7] که هریک از این القاب بیانگر اهمیت آن در گذشته های دور  می باشد و حکیم طوس، بیش از 56 بار نام بلخ را در شاهنامه ذکر کرده است.[8]

 

ریشه های تاریخی و تمدنی

در مورد گذشته تاریخی بلخ و اینکه این شهر در وسط خراسان قرار داشته، سخن یعقوبی شنیدنی و قابل توجه است: «بلخ را ناحیه ها و شهرها است و «عبد الرحمن بن سمره» در دوران معاویة بن ابى سفیان آن را فتح کرد[9] و شهر بلخ شهر بزرگ تر خراسان است و پادشاه خراسان «شاه طرخان»[10] در آنجا منزل داشت و آن شهرى است با عظمت که بر آن دو باره است، باره اى پشت باره اى و در دوران پیشین بر آن سه باره بوده است و آن را دوازده دروازه است و گفته مى شود که شهر بلخ وسط خراسان است چنانکه از آنجا تا «فرغانه» سى منزل بطرف مشرق است و از آنجا تا «رى» سى منزل بطرف مغرب و از آنجا تا «سیستان» سى منزل بطرف قبله و از آنجا تا «کابل» و «قندهار» سى منزل و از آنجا تا کرمان سى منزل و از آنجا تا «کشمیر» سى منزل و از آنجا تا «خوارزم» سى منزل و از آنجا تا «ملتان» سى منزل.[11]

در مورد عظمت تمدنی و آثار و بناها و ساخت و سازها و موقعیت سیاسی آن، سخن صاحب حدود العالم، گویا و راهگشا است: مدینة کبیرة و نزهة، و کانت مقر الأکاسرة قدیما. و بها أبنیة کسرویة ذات نقوش و صنعة عجیبة.[12]

بنابراین، بلخ تاریخی، یعنی سرزمین های بین رود جیحون و آمودریا و ریگستان های خوارزم در شمال، بامیان و سلسله کوه های هندوکش در جنوب، هرات در مغرب و دامنه های غربی واخان و بدخشان و تخارستان در مشرق از چهار طرف این سرزمین بزرگ را در برگرفته است. این محدوده عظیم، سرزمین وسیع و گسترده ای است که امروزه در حوزه شمال افغانستان قرار دارد. این شهر در 22 کیلومتری مزار شریف و 643 کیلومتری کابل قرار دارد. ارتفاع این شهر از سطح دریا 1185 متر است. طول البلد (شرقی) آن 66 درجه و 24 دقیقه و 23 ثانیه؛ و عرض البلد (شمالی) آن 36 درجه و 35 دقیقه و 5 ثانیه  می باشد.[13]

در مورد عظمت تاریخی این شهر همین بس که زمانی، کانون پیروان دین زردشت و بودا به شمار رفت و خاک آن پاک و گرامی تلقی می شد. معبد و آتشکده معروف نوبهار –عبادتگاه زردشتیان ـ در این شهر زبانزد عام و خاص بود و چنان عظمتی در بین فارسیانِ زردشتی مسلک داشت که – بلا تشبه ـ مکه معظمه در بین اعراب مسلمان! دقیقی توسی در مورد بنیان گذار و اهمیت معبد نوبهار بلخ سرده است:

و گشـتاسب را داد لهراسب تخت                  فرود آمد از تخت بر بست رخت

به بلخ گــزین شد در آن نوبهـار                   کـه یــزدان پـرستان آن روزگار

مر آن خــانه را داشتندی چــنان                   که مر مکه را تــازیان این زمان

به خاطر همین اهمیت و خوش نامی و خوش آوازی بلخ بوده که همواره مورد توجه کشورگشایان و فاتحان بزرگ تاریخ بوده و در اثر حملات و تهاجمات آن ها 22 مرتبه اشغال و تخریب و سوزانده شده است. یکی از این حملات در عصر مغول صورت گرفت که ساکنان این شهر، به طرز وحشتناکی قتل عام شدند. مهم ترین دلیل این لشکرکشی ها اهمیت فوق العاده بلخ در دوره های مختلف تاریخی بود. بعد سیاسی و سوق الجیشی، نقطه اتصال شرق و غرب، مرکز خرید و فروش و تجارت، وجود کالاهای فراوان تجاری، محیط سرسبز و آب و هوای مطلوب، مرکز باغ ها و باغستان ها و... از مهم ترین شاخصه های بلخ تاریخی بود که فاتحان و کشورگشایان را به سوی خود جلب  می کرد و زمینه جنگ ها و تخریب های فراوان را فراهم  می ساخت.

 

زادگاه فرزانگان علم و ادب

یکی از جلوه های تابناک بلخ در بستر تاریخ، رشد و بالندگی و حضور بی شمار عالمان و شاعران و نامداران عرصه علم و ادب و عرفانند که بسان آفتاب در شبستان این شهر پرآوازه  می درخشند و بر تارک زبان و ادبیات فارسی پرتو  می افکنند. ده ها تن از فقیهان و محدّثانی که از این شهر برخاسته و در آنجا اقامت افکنده بودند، دل و دیده شیخ بزرگ، صدوق آل بویه را به سوی خود جلب کرده و او را مسافر دیار بلخ ساخته و بانی و باعث کتاب ارزشمند «من لایحضره الفقیه» شدند. نامدارانی چون شقیق، ابوشکور، ابومعشر، اصم و ادهم و ورّاق و کعبی و رابعه و صفیه و ابوزید و صفّار و دقیقی و مولوی و ناصر خسرو، عنصری و انوری و باقلانی، قلانسی و واعظی بلخی و در یک کلام: جوزجانی ها و فریغونی ها و اندخودی ها و سانجی ها و بلخابی ها و فاریابی ها و ایلاقی ها و سمنگانی ها و قندوزی ها و طالقانی ها و ترکستانی ها و ترمذی ها و... و صدها عالم و شاعر و ادیب دیگر، که قرن هاست جرعه نوش سیر و سلوک و ترنم های دل انگیز و آثار ماندگارشان بوده و هستیم و با واژه واژه آن ها سیر و صفا و زندگی  می کنیم.

و نیز خاندان های بزرگ و تاریخ ساز بلخی تباری چون: برمکیان و آل سینا و بلخی ها و حسینی ها و محمودی ها، همه و همه ستارگانی بر شبستان پرفروغ بلخ بودند و نور  می افشاندند.

 

قاضی حمید الدین بلخی

قاضی محمد بن عمر محمودی معروف به حمیدالدین بلخی یکی از دانشنمدان و شاعران و نویسندگان پرآوازه بلخ است که در ذیل تا آنجا که منابع یاری کند، معرفی  می کنیم:

 

نام، لقب و کنیه

صاحب فضایل بلخ نام او را محمود[14] و عوفی، عمر[15] ذکر کرده که بنا به نوشته محمد قزوینی[16] ظاهراً نام پدر و پسر در نوشته عوفی اشتباه شده است. در فرمان سلطان سنجر که در جمادی الاولی 547 صادر شده، نام او «محمد» ذکر شده که مقرون به صحت است.[17]

بیشتر منابع لقب او را حمیدالدین دانسته اند[18]؛ ولی نظامی عروضی[19] و خلیل شروانی[20] به صورت حمید و حمید بلخی از او یاد کرده اند. در همان فرمان سلطان سنجر، لقب ظهیرالدین نیز برای او ذکر شده[21] که عباس اقبال آشتیانی این لقب را نه از تعارفات، که از القاب واقعی او  می داند.[22] کنیه اش را ابوبکر نوشته اند و چون وی به خاندان محمودیان طالقان بلخ منسوب است در اغلب منابع نسبت محمودی نیز برای او ذکر شده است.[23]

 

زادگاه و رشد و نما

در زادگاه و موطن اصلی او اختلاف است. صفی الدین بلخی او را در اصل، اهل طالقان بلخ[24]؛ ولی دولتشاه سمرقندی[25] اصل او را والوالج[26] دانسته است. به نظر  می رسد سخن صفی الدین بلخی به واقع نزدیک تر باشد. به هر صورت چه او را اهل طالقان بدانیم و چه اهل ولوالج، محل و سال تولد او به درستی روشن نیست.

 

شغل و سمت

پدرش «علی بن عمر محمودی بلخی» از سال 536 تا 547 قاضی القضات بلخ بود که در 547 درگذشت.[27] سلطان سنجر پس از پدر، قاضی القضاتی بلخ را به فرزندش حمید الدین محمد واگذاشت که مانند دیگر اعضای خاندان خود در علم و فضل سرآمد بود و بر دانش های شرعی و قضایی و ادبی احاطه کافی داشت و در نگاشتن نثر و سرودن نظم شهرت و مهارت بسیار. فلسفه و کلام را خوب  می دانست. در فقه و اصول تسلط داشت و با تصوف آشنا بود. او ظاهراً تا سال 559 که از دنیا رفت، در مسند قاضی القضاتی بلخ باقی ماند. منابع، به موروثی بودن قضاوت در خاندان محمودی بلخی اشاره دارند. به احتمال زیاد نسل های بعدی این خاندان نیز وظیفه خطیر قضاوت و قاضی القضاتی بلخ را به عهده داشته اند. سمعانی (506 – 562 ق.) در الانساب که منبعی نزدیک تر به روزگار حمیدالدین است، از یکی از اعضای این خاندان با نام ابوسعید عمر(457 – 546 ق) فرزند علی بن حسین بن احمد بن محمد بن ابوذر محمودی که قاضی بلخ بود، یاد  می کند. شیخ عبدالقادر مصری در الجواهر همین فرد را پدر قاضی حمید معرفی  می کند.[28]

 

معاصران و همگینان

اشاره شد که حمیدالدین هم عصر سلطان سنجر بود و توسط او به قاضی القضاتی بلخ برگزیده شد. عبدالقادر بدائونی، مورخ و شاعر هندی(947 – 1014ق) او را هم روزگار سلطان معزالدین محمد بن سام غوری (599 ـ 602 ق)  می داند و از تقابل این مطالب، حبیبی نتیجه گرفته که در خاندان محمودی دو نفر به نام «حمیدالدین» بوده است. یکی صاحب مقامات و دیگری فرزند بهاءالدین عمر بن احمد بن محمد بن ابوذر محمودی. اگر چنین فرضی درست باشد، نامه ای فرمان سلطان سنجر(511 ـ 552 ق) درسال 547 ق، برای نصب قاضی بلخ را در بردارد، از آن حمیدالدین صاحب مقامات نیست. زیرا مخاطب این نامه حمید ظهیرالدین ابوبکر محمد بن عمر بن علی است، نه حمیدالدین محمود بن عمر بن احمد. با این همه، درستی یا نادرستی فرض حبیبی روشن نیست و با پذیرفتن این فرض، دیگر نمی توان درباره این که حمیدالدین صاحب مقامات لقب ظهیرالدین داشت و روزگاری قاضی بلخ بود، اطمینان داشت.[29]

حمیدالدین در روزگاری که قاضی القضات بلخ بود، با شاعران و فرزانگان دیگر عرصه علم و ادب دوستی و مراوده داشت. یکی از این بزرگان شاعر بلند آوازه، انوری است. او که در حدود سال 550 ق، پس از اشتباه در پیشگویی، ناچار مرو را ترک کرده بود، پس از نیشابور به بلخ آمد و در این شهر  می زیست. انوری به سبب هجو بلخ توسط فتوحی مروزی که به نام او مشهور شد، او را نزد بلخیان بد نام ساخت و مردم دست به شورش زدند و  می خواستند او را از شهر برانند که وی به دوستش حمیدالدین پناه برد و با حمایت و التفات او در بلخ به زندگی اش ادامه داد. مناسبات شاعرانه این دو شاعر سال ها ادامه داشت که در دیوان انوری نُه مورد مدح حمیدالدین و یک مورد در شکایت از او (به علت غافل بودن از او) دیده  می شود.[30]

وی همچنین با شاعر و ادیب دیگر بلخ، یعنی رشیدالدین وطواط ارتباط شاعرانه داشته و در دیوان وطواط چهار مرتبه به قاضی حمیدالدین اشاره ستایش آمیز شده است.[31] او همین طور با شاعر دیگر معاصر خود، یعنی شمس الدین دقایقی مروزی، مرتبط بوده و دقایق در نامه ای به حمید الدین، او را ستوده است.[32]

 

آثار و رسائل

قاضی حمیدالدین بلخی به عنوان یک عالم و دانشمند فرهیخته بلخی، وظیفه خود را در مورد آیندگان به خوبی انجام داده و با تألیف و تدوین آثار زیر، نسل های آینده را از اندوخته ها و تجربیات علمی و ادبی خود بهره مند ساخت. عناوین زیر از آثار اوست که عوفی آن ها را ضبط کرده و دیگران نیز از وی نقل کرده اند. آثاری که عوفی به وی نسبت داده در واقع نامه ها و رسائل اوست که متأسفانه از گزند روزگار در امان نمانده اند. گرچه عوفی ودیگران این رسائل را به حمیدالدین نسبت داده اند، اما اقبال آشتیانی برای هریک از آن ها مخاطب تاریخی خاصی در نظر گرفته و سرانجام به این نتیجه رسیده که همه مطالبی که عوفی نوشته مربوط به پدر حمیدالدین است؛ و عوفی فقط تألیف مقامات حمیدی را که اثر پسر است، به اشتباه، به پدر نسبت داده است. این در حالی است که در کتاب فضایل بلخ که پنجاه سال پس از درگذشت حمیدالدین تألیف شده، علاوه بر مقامات، به رساله روضةالرضا و رسائل متفرقه او نیز اشاره شده است.[33] با اینکه در سخن اقبال آشتیانی تردید وجود دارد، قاضی حمیدالدین دارای تصانیف، رسائل و آثاری بوده که برای نخستین بار عوفی در لباب الالباب آورده عبارتند از:

وسیلة العفاه الی اکفی الکفاه؛ این اثر به احتمال بسیار به نام خواجه نظام الملک طوسی ملقب به اکفی الکفاة (485 ق.) نوشته شده است.

حنین المستجیر الی حضرت المُجیر؛ این رساله به نام کیا ابوالفتح علی بن حسین طغرایی اردستانی، ملقب به مجیرالملک(یا مجیر الدوله) نوشته شده است.

روضة الرضا فی مدح ابی الرضا؛ این رساله به نام کمال الدوله ابوالرضا فضل الله بن محمد زوزنی، رییس دیوان انشای ملک شاه نوشته شده که در سال 476 ق. به فرمان ملک شاه نابینا و از کار برکنار شد.

قِدح المُغنی فی مدح المعنی[34]، این اثر در مدح معین الملک سید الرؤسا محمد پسر کمال الدوله ابوالرضا بود که مانند پدرش در سال 476 ق. به فرمان ملک شاه چشم های خود را از دست داد.

رسالة الاستغاثه الی الاخوان الثلاثة؛ این اثر، نامه هایی از حمیدالدین به سه پسر نظام الملک است.

منیة الراجی فی جوهر التاجی[35]؛ این رساله در مدح ابوالغنایم تاج الملک، رییس دیوان انشای ملک شاه (485 ق.) نگاشته شد.[36]

مثنوی سفرنامه مرو؛ این مثنوی در مدح رضی الدین شرف الملک نامی سروده شده است.[37]

رسائل متفرقه

مقامات حمیدی[38] که در ذیل به معرفی بیشتر این اثر  می پردازیم:

 

نثر فاخر و عالمانه

کتاب ارزشمند مقامات حمیدی، نخستین مقامات فارسی است و در یک مقدمه و بیست و سه یا (با مقامه مشکوکی که به حمیدالدین منسوب است) بیست و چهار مقامه و یک خاتمه تدوین شده و احتمالاً در دو نوبت نوشته شده است. یکی، پیش از سال 551 ق. با بیست و یک مقامه؛ و دیگری با افزودن چند مقامه بعدی و تصحیح و تغییر ترتیب مقامه های نسخه پیشین. حمیدالدین در این اثر، بر خلاف نظر ابن اثیر که او را بیشتر زیر تأثیر حریری دانسته، از شیوه مقامات عربی بدیع الزمان همدانی و حریری بهره گرفته و حتی مقامه «سکباجیه»اش را به تقلید از «مقامة المضیریة» بدیع الزمان نوشته است. مقامات حمیدی که در روزگاری دراز مورد توجه مترسلان و دبیران بود، نثر سهل و ممتنع دارد. البته گفته اند کلیله و دمنه در پختگی روایت و گلستان در سهولت و روانی نثر از آن پیشی گرفته اند. حمیدالدین در بیشتر مقامه های اثرش از زبان یکی از دوستانش که به روشنی معرفی نشده، ماجراها، سفرها و گفت و گوهایی را روایت کرده است. هدف از نقل این روایت ها، نه توجه به درون مایه و پی گیری داستان، بلکه نمایش گنجینه پربار واژه ها و صنایع بدیعی بوده است. ویژگی دیگر مقامات حمیدی گوناگونی مطالب آن است. حمیدالدین مطالبی از فلسفه، تصوف، مسایل فقهی، مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و علمی را در این اثر گنجانده است. این اثر نخستین بار در سال 1260 ق. در تهران و پس از آن، بارها در ایران و هند و از جمله در سال 1268 ق. در گانپور؛ در سال 1290 ق. در تهران، در سال 1344 ش. (چاپ دوم) به کوشش علی اکبر ابرقویی در اصفهان و در 1372 ش. (چاپ دوم) با تصحیح رضا انزابی نژاد در تهران چاپ شد.[39]

در یک نگاه کلی، کتاب ارزشمند مقامات، مهم ترین و مشهورترین اثر حمیدالدین بلخی است که در نثر مسجع و نظم نگاشته شده و مطالبی سودمند در فقه و فلسفه و تصوف در آن نگاشته که بیانگر احاطه وی به این دانش ها است. فرزانگانی چون: انوری در دیوان اشعار، رشید وطواط در چهار قطعه از اشعار، نظامی عروضی در چهار مقاله و سعدالدین وراوینی در مقدمه مرزبان نامه و... حمیدالدین و مقامات او را ستوده اند.[40] در اینجا لازم است به قطره نثر و به شبنم نظم او که در اثر فاخرش انعکاس یافته اشاره کنیم: «... من در غلوای این غرور، و در خُیَلای این سرور، با زمره یی از ظریفان و فرقه یی از حریفان، چون باد صبا از صف به صف و چون باده مَصفّا از کف به کف  می گذشتم؛ و بساط نشاط را به قدم انبساط می نوشتم؛ و با دوستان در بوستان از سر طیش و عیش  می گفتم. هر روز مُضیفی تازه روی  می دیدم و هر شب حریفی خوشخوی  می گزیدم...»[41].

 

شعر و شاعری

در اینکه حمیدالدین شاعر برجسته بوده شکی نیست. اغلب منابع به شاعر بودن او اشاره کرده اند. انوری ارایه شعر خود را در برابر شعر حمید الدین به «زیره به کرمان بردن» تشبیه کرده است. شمس الدین دقایق مروزی «نظم لطیف» او را «سحر حلال» به شمار آورده و عوفی ضمن بیان اینکه «اشعار او به غایت لطیف است» نمونه هایی از شعر او را ذکر کرده؛ و با اشاره به این که قاضی حمید الدین در «شعر و شاعری صاحب قدرت بوده» سفرنامه ای منظوم به نام «سفرنامه مرو» را به قاضی حمیدالدین نسبت داده و 25 بیت از ابیات آن را ذکر کرده است.[42] رضاقلی هدایت ابیات یاد شده را که در نسخه چاپی لباب الالباب نبوده، از نسخه خطی آن نقل کرده و سپس اقبال آشتیانی به سبب اشاره ای که در این مثنوی ظاهراً به شرف الملک خوارزمی، رییس دیوان استیفای ملکشاه سلجوقی(حک: 46 – 485) وجود دارد، به این نتیجه رسیده است که سراینده آن حمیدالدین بلخی نیست، بلکه پدر اوست. در مجموعه رباعیات کتاب نزهة المجالس(تألیف در نیمه اول قرن هفتم) یک رباعی از حمیدالدین بلخی آمده که بیانگر شهرت شاعری او در قرن هفتم است.[43] البته به نظر محمد تقی بهار، اشعاری که از حمیدالدین در ضمن مطالب مقامات آمده «لطفی ندارد و بهتر از نثرش نیست»[44] و خاطر نشان ساخته که گاه «بسیار خوب و مطبوع است و از طراز اشعار قرن پنجم و ششم است.»[45] علاوه براین، غزل های منثور او نیز دلالت بر هنر شاعری اش دارد.[46] صاحبان تذکره ها قطعه شعر دیگری از او نقل کرده اند و آن را به اشتباه درباره جنگ سلطان سنجر با گورخان قراختایی گفته اند؛ اما چون در این قطعه از حکیم کوشککی قاینی که در سرکوب فتنه غُز (548 ق.) به دست سپاهیان سنجر اسیر شد، یاد شده است؛ پیداست که حمیدالدین آن را درباره شکست سپاهیان سنجر به دست طایفه غز سروده است. در یک کلام، با این که تقریباً همگان شاعر بودن قاضی بلخ را ستوده و بر شاعر بودنش تأکید کرده اند؛ دولتشاه سمرقندی در «تذکره الشعراء» نام او را در ردیف شاعران نیاورده و فقط از ارتباط او با انوری سخن گفته است.[47]

در فرجام کلام، خوب است که نمونه شعری از حمید الدین بلخی را تقدیم نماییم:

 

چون آفتاب و مــاه قــدم بر فــلک زنیم

   گر با خیال وصل تو نان بر نــمک زنــیم

مــا را چــو میزبانی وصـل تـو شد یقین

   حاشا که بعد ازین نفس از کوی شک زنیم

آن دم مبادمـان که به اشـراک و اشــتراک

   دستی در آســتین غــم مــشترک زنیــم

ای داده وعده های کــما بیش صــبر کــن

   تا نقد عشوه های تــرا بر مــحک زنیــم[48]

 

تاریخ وفات

قاضی القضاة خوش نام دیار بلخ در سال 559 ق. (1164 م) بدرود حیات گفت و در زادگاهش بلخ باستان برای همیشه آرام گرفت. اکنون بلخیان قدرشناس، مدرسه ای به نامش مسمی کرده و یاد و خاطرش را زنده نگه داشته اند.[49]

 

فرجام کلام

در پایان شایان ذکر است که شماری از سروده های حمیدالدین بلخی در میان متون نثرش، شماری دیگر در تذکره ها ثبت شده اند. یکی از آثار به جا مانده از او «مثنوی سفرنامه مرو» یا «سفر نامه منظوم» (شماره 7 فهرست آثار) است که بنا به نقلی، در مدح رضی الدین شرف الملک نامی سروده شده است و اشاره شد که عوفی 25 بیت از این سفرنامه منظوم را در لباب الالباب آورده و به قاضی حمیدالدین نسبت داده است. آنچه در پی  می آید 140 بیت از این مثنوی منظوم است که جناب آقای سید عباس رستاخیز با نسخه های موجود تصحیح و مقابله کرده و به همراه دو حکایت و یک غزل کوتاه دیگر به جامعه فرهنگی و ادبی تقدیم کرده است. نسخه های مورد استفاده ایشان در تصحیح این ابیات عبارتند از:

نسخه ای که در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی موجود است و با شماره 2043 نگهداری  می شود. این نسخه در ضمیمه مقامات مذکور در مدرسه الفخریه تهران به قلم محمد رضی بن محمد کریم الاشتهاردی به خطی نستعلیق زیبا به غرّه جمادی الثانی 1271 ق. نوشته شده است که دارای 9 برگ 17 سطری و 304 بیت است.

نسخه ای که در تهران، در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی به شماره 2/774 نگهداری  می شود و بخش پایانی این نسخه افتاده و باقی مانده آن 67 بیت و به خط نستعلیق ریز  می باشد.

جا دارد که در اینجا از همه فعالان عرصه فرهنگ و ادب تقدیر به عمل آید. بویژه از جناب آقای رستاخیز که سال هاست عمر خود را وقف تصحیح متون ادبی مفاخر علمی و ادبی گذشته کرده و تاکنون چندین اثر ارزنده و فاخر تصحیح و مقابله نموده و به جامعه ادبی و فرهنگی پارسی زبانان تقدیم نموده است. آخرین تلاش او تصحیح و مقابله سفرنامه منظوم حمیدالدین بلخی است که در ادامه  می خوانید.

 

سفرنامه منظوم

 




تاریخ : سه شنبه 92/12/6 | 10:47 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

مزارات امام زادگان در ایران

مسئول موسسه دائرة‌المعارف بقاع متبرکه:
دائرة‌المعارف «هزار مزار» رونمایی می‌شود

خبرگزاری فارس: مسئول موسسه دائرة‌المعارف بقاع متبرکه گفت: دائرة‌المعارف هزار مزار که مربوط به ثبت میراث فرهنگی است، در اوایل سال آینده در سازمان میراث فرهنگی رونمایی می‌شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مهدی‌فقیه بحرالعلوم امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قم اظهار داشت: این موسسه در سال 87 با حضور 10 نفر از محققان و کارشناسان مختلف کار خود را آغاز کرد.
وی ادامه داد: این موسسه تاکنون موفق به تالیف 150 جلد کتاب شده است که مجموعه انوار پراکنده، مزارات کرمان در دو جلد، مزارات یزد در یک جلد و رد و اثبات شجره‌نامه امامزادگان از آن جمله هستند.
مسئول موسسه دائرةالمعارف بقاع متبرکه گفت: به برخی از امامزادگان نیز به صورت مستقل پرداخته شده که تذکره بی‌بی‌شهربانو شهر ری، خواجه ربیع مشهد و... از آن دست است.
حجت‌الاسلام والمسلمین فقیه‌ بحرالعلوم یادآور شد: در این موسسه در ارتباط با شجره‌نامه 2 هزار امامزاده مشهور ایران تحقیق و بررسی انجام شده و در 75 جلد کتاب به چاپ رسیده است.
وی خاطرنشان کرد: همچنین دائرة‌المعارف هزار مزار در کشور که به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده است، در 26 جلد آماده شده که در سال آینده در سازمان میراث فرهنگی رونمایی خواهد شد.
مسئول موسسه دائره‌المعارف بقاع متبرکه تصریح کرد: از این هزار امامزاده که ثبت میراث فرهنگی هستند، بیش از 350 امامزاده دارای نسب‌نامه هستند و برخی از آن بقاع متعلق به علما، بزرگان و حکما هستند که به صورت اجمالی به آن اشاره شده است.
انتهای پیام/خ30/ع




تاریخ : دوشنبه 89/12/16 | 4:32 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

عراق باستان 2

1. آموریان یا بابلیان قدیم : عیلامی ها با شکست و اسیر کردن آخرین پادشاه سلسله اور ، عقب نشینی کردند . بنا بر این زمینه برای آموریان که از سرزمین های شام هجوم می آودند، فراهم شد. حمورابی یکی از شاهان این سلسله ، با قانون خود معروف است. این سلسله بدست هیتی ها که از آناتولی به بین النهرین تهاجم کرده بودند ، در حدود 1595 پیش از میلاد از بین رفت[1].

2. کاسی ها : حتی ها از بین النهرین عقب نشینی کردند و بجای آن کاسی ها امور بین النهرین را به عهده گرفتند. کاسی ها که در پیرامون جبال زاگرس در ایران قرار داشتند ، به بین النهرین حمله و به مدت بیش از چهارصد سال از 1595 تا 1157 قبل از میلاد بر این خطه حکمروایی کردند تا اینکه بوسیله عیلامی ها منقرض شدند[2].

3. ایسن ها یا سلسله چهاردهم بابل : عیلامی ها به زودی از بابل عقب نشستند و بجای آن شاهزادگان اهل ایسن ، چهاردهمین سلسله پادشاهی بابل را که دومین سلسله ایسن نیز بود ، تشکیل دادند. این دوره را دوره تاریک بین النهرین می نامند. این سلسله تا سال 1041 در بین النهرین بر سر قدرت بود[3]. بعد از آن چند سلسله بصورت کوتاه بر بابل حکومت کردند[4] که آخرین آن به احتمال زیاد بدست آشوریان پس از 911 پیش از میلاد منقرض شد.

4. آشوریان : آشوری ها جزئی از اقوام عربی قدیم بودند که از شبه جزیره عرب به سمت سوریه ، فلسطین وعراق حرکت کرده و در عراق در قسمت شمال شرقی آن پیرامون دجله ، اسکان پیدا کردند[5]. این قوم پیش از تسلط بر کل بین النهرین ، سالیان دراز در کنار بابلی ها در بین النهرین بودند اما پادشاهان آن در مواقع قدرت بابل ، زیر سلطه آن ها قرار داشت تا آنکه پس از سال 911 قبل از میلاد ، قدرت یافتند و بر کل خاورمیانه سلطه خود را گسترش دادند. آشوریان به سال 612 قبل از میلاد بدست کلدانی ها منقرض شدند[6].

5. کلدانیان :‌ کلدانیان یا بابلیان جدید ، زمانی که آشور رو به سستی بود ، با مادهای حاکم بر ایران دست دوستی داد و به کمک آن آمپراطوری آشور را سرنگون و نینوی پایتخت آن را ویران ساخت. کلدانیان که همچون دیگر سلسله های بابلی بر قسمت جنوبی بین النهرین فرمانروایی می کردند ، تا سال 539 که بدست کوروش هخامنشی سقوط کرد ، پا بر جا بود[7].

6. هخامنشیان : هخامنشیان قوم پارسی بودند که به رهبری کوروش علیه مادها شورش و آن را سرنگون کردند. کوروش در سال 539 به بابل حمله و آن را از کلدانیان گرفت. هخامنشیان قدرت خود را از شرق تا غرب گسترش داد و یک امپراطوری بسیار وسیع بنیاد گذاشت . این امپراطوری به سال 331 پیش از میلاد بدست اسکندر مقدونی به تاریخ پیوست.بابل به سال 333 به وسیله اسکندر فتح شد[8].

7. سلوکیان : اسکندر به سال 323 درگذشت و در مقدونیه بجای وی برادرش ، فیلیپ آرهیدئوس بعنوان پادشاه انتخاب شد. اما قدرت اصلی دست سه سردار اسکندر بود که سرزمین های مفتوحه را میان خود تقسیم کردند. قسمت شرقی شامل سوریه ، بین النهرین و ایران بدست سلوکوس اداره می شدکه سوریه را پایتخت خود قرار داده بود. سلوکیان به سال 126 قبل از میلاد بدست پارتیان از بین النهرین بیرون رانده شدند[9].

8. پارتیان یا اشکانیان : پارتیان بخشی از قوم سکایی بودندکه از مناطق ماوراء النهر به سمت ایران آمده بودند. آن ها با فتح ایران و بین النهرین ، امپراطوری نیرومندی تشکیل دادند که تا 227 میلادی دوام یافت[10] اما سرانجام در این تاریخ   یا به تاریخ 224 بدست اردشیر ساسانی منقرض شد[11].

9. ساسانیان : موسس سلسله ساسانیان ، اردشیر بابکان است که ابتدا به کمک پدر ، حکومت محلی پارس را از سلسله بازرنگی که سلسله ای خراجگذار اشکانی بود ، گرفت. بعد از آن با توسعه قلمرو به تدریج بر قلمرو خود افزود و سرانجام به سال 224 ، بابل پایتخت اشکانیان را تسخیر کرد و به سال 226 میلادی در تیسفون ، رسما تاجگذاری کرد[12]. این سلسله به مدت پنج قرن باقدرت بر ایران حکومت کرد تا اینکه با حمله مسلمانان و فتح تیسفون (مداین) به سال 636 میلادی / 16 هجری و سپس شکست در جلولا در همان سال ، بین النهرین از دست ساسانیان خارج شد و با مرگ یزدگرد سوم به سال 651م/31 این سلسله بکلی منقرض شد.

 



[1] . همان ، ص220

[2] . همان ، ص221

[3] . همان ، ص267 ، طه باقر و ... ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص197

[4] . ژرژرو ؛ بین النهرین باستان ، ص270

[5] . طه باقر و ... ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص202

[6] . ژرژ رو ؛ بین النهرین باستان ، ص355

[7] . همان ، ص363

[8] . همان ، ص392

[9] . همان ، صص 390 . 396

[10] . همان ، ص397

[11] . آرتورکریستن سن ؛ ایران در زمان ساسانیان ، ترجمه ، رشید یاسمی ، ص137

[12] . آرتورکریستن سن ؛ ایران در زمان ساسانیان ، ص137



برچسب‌ها: عراق

تاریخ : دوشنبه 88/11/19 | 5:6 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر

عراق باستان

تاریخ بین النهرین باستان تا زمان کوروش به درستی روشن نیست و در تاریخ های ظهور و افول سلسله ها و حتی در خود آن ها اختلافات زیادی به چشم می خورد. دلیل این امر آن است که تاریخ این سلسله ها بر اساس یافته های باستان شناسی ، بصورت تقریبی تعیین شده است[1].

بنا بر این ، برای آنکه یک تصویر کلی از عراق باستان داشته باشیم ، نمایه ای از دوره ها و سلسله های ماقبل اسلام در بین النهرین ، بر اساس کتاب بین النهرین باستان و تاریخ العراق القدیم آورده می شود:

این دوره ها اگر از دوره های عصر حجر و ماقبل تاریخ که بگذریم ، عبارتند از :

1. سومریان : این سلسله که بنام دولت شهر ها نیز شناخته می شود ، از حدود 3000 تا 2334 قبل از میلاد ، دوام یافته اند. سومریان را به سه سلسله مجزا تقسیم کرده اند :

الف ) سلسله اول : از حدود 3000 تا 2800 ق.م , ب ) سلسله دوم :‌2800 تا 2700 ق.م , ج) سلسله سوم : 2700تا 2334 ق.م

سومریان متشکل از چهارده شهر و حومه, بوده که بر هریک از آن ها یک نفر حکومت می کرده است[2].

2. اکدی ها : سارگن اکدی دولت شهرهای سومری را از بین برد و از آن ها یک امپراطوری جدید ساخت. این سلسله که از نژاد سامی بودند ، از 2334 تا 2316 قبل از میلاد بر بین النهرین حکومت کردند[3].

3. گودها : آن ها قبایلی بودند که از کوه های شمال شرق بین النهرین ، بر حکومت اکدی هجوم می آوردند. آنان توانستند امپراطوری اکدی را نابود کنند و خود بجای آن از حدود 2211- 2120 بر بین النهرین حکومت کنند[4].

4. سومریان جدید یا سلسله اور سوم: بعد از آنکه گود ها حدود یکقرن فرمانروایی کردند ، در حدود سال 2120 مردی از رجال سومر بنام" اتوحیکال" که هنوز دولت شان بصورت دست نشانده باقی مانده بود ، برخاست و سلسله گودی را بر انداخت. وی تا 2113 حکومت کرد. ولی یکی از فرماندارانش بنام " اورنمو" علیه وی شورش کرد و حکومت را خود بدست گرفت و سلسله اور سوم را پایه گذاری کرد. این سلسله از یکطرف از سوی وحشیان آموری و از سوی دیگر از طرف کشور عیلام مورد تهاجم واقع می شد. این سلسله تا حدود سال 2006 ق.م تداوم یافت تا اینکه در آن سال بواسطه عیلامی ها منقرض شد[5].




[1] . ر.ک : ژرژ رو ؛ بین النهرین باستان، ص38 ؛ مثلا در حالیکه برخی سومریان را تا هزاره چهارم پیش از میلاد به عقب می برند(فب مار ؛ تاریخ نوین عراق ، ترجمه ، محمد عباسپور ، ص37) ، گروهی دیگر آن را در حدود هزاره سوم پیش از میلاد (2850ق.م) می دانند. برخی انقراض سومریان و روی کار آمدن اکدی ها را از سال 2750 پیش از میلاد د انسته(هربرت جرج ولز ؛ کلیات تاریخ ، ترجمه ، مسعود رجب نیا ، ج1‌، ص206) و بعضی دیگر آن را در سال 2371 دانسته اند. در همین حال انقراض اکدی ها را بعضی بدست گوتی ها(مردمانی که از کوه های زاگرس بر بین النهرین هجوم می آوردند) در سال 2211 می دانند(فاضل عبدالواحد علی ؛ السومریون والاکدیون ، مطبوع درمجموعه مقالات " العراق فی التاریخ " ، ص78) ، و گروهی دیگر آن را بدست بابلی ها در سال 2100 می دانند (هربرت جرج ولز ؛ کلیات تاریخ ، ترجمه ، مسعود رجب نیا ، ج1‌، ص207) و عده ای هم انقراض اکدی ها و روی کار آمدن حمورابی بابلی را در حدود سال 1900 ذکر می کنند(فب مار ؛ تاریخ نوین عراق ، ترجمه ، محمد عباسپور ، ص37)

 

[2] . همان ، ص120

[3] . همان ، ص135 ، طه باقر ، فاضل عبدالواحد علی ، عامر سلیمان ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص90

[4] . طه باقر و ... ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص152

[5] . ژرژ رو ؛ بین النهرین باستان ، ترجمه ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، ص150، طه باقر و ... ؛ تاریخ العراق القدیم ، ص165

 



برچسب‌ها: عراق

تاریخ : دوشنبه 88/11/19 | 5:4 عصر | نویسنده : سید محمد احسانی | نظر
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.